درکتاب تورات پیرامون وجودجهان آمده که "درآغازسخن بود"،-ویونانیهادرباره علاقه خودبه فلسفه میگفتند که "درآغازتعجب بود"،- وآنارشیستها درباره علت مبارزه شان مدعی شدند که " درآغاز خشم بود وبعد،شورش!".
گوستاو لنداور،آنارشیست آلمانی میگفت "آنارشی نه موضوع خواسته ها بلکه مسئله زندگی است" و متفکری بنام کلمنکاو دریکی ازسخنرانی های خودگفت " برای آنهایی متاسفم که در20 سالگی آنارشیست نبودند" و پرودن نوشت جامعه ای کامل است که نظم راباآنارشی همسازکند. جک لندن اشاره میکند که: " کلمه اتوپی کافی است تا دشمنان به محکوم کردن یک ایده بپردازند"
آنارشیستها مدعی بودند که غالبا خشم ،نیروی محرک تاریخ بوده است، 5000 سال پیش خشم بردهها علیه برده داران واربابانشان آغازشد،درآن میدان میان خشم وآزادی،برای بشریت ایده ای متولدشدکه به اندازه تاریخ بشرسابقه دارد،ولی خشم نیازبه یک ایده داشت که منتهی به یک اتوپی مثبت یعنی یک هدف گردد.
واژه آنارشیسم به اندازه تمدن غرب سابقه دارد،یعنی اززمانیکه حاکمیت وجوددارد،عقیده به آزادی نیز وجودداشته.ازقرن 19 آنارشیسم بعنوان فلسفه یاجنبش سیاسی موردبحث قرارگرفته است.مهمترین خواسته آنارشیستها،شعار خودگردانی بود . آنان بجای مرکزیت اتوریته دراموراجتماعی،خواهان نظامی فدرال هستند.کوشش آنان همیشه برای جامعه ای آزاد،عادل وبدون حاکمیت انسان برانسان بوده است.آنان باانتقادازقوانین جامعه سرمایه داری،سیستم رقابت،واخلاق فردگرایانه آن میگویند باید اتحاد و کمک متقابل میان انسانها حاکم گردد.منقدین آنارشیسم می پرسند آیا آن یک رویای بیگانه باجهان است ویا طرحی قابل عمل،آیا انسان قادربه آزاد بودن میباشد؟ آیا درآغازتاریخ،فرارانسان از زورگویی و غیبت حاکمیت و فرمانروایی انسان برانسان،بطورخودکار به حضور آزادی منتهی گردید؟
آنارشیستها فلسفه خودرا به معنی "آزادی مطلق" معرفی کرده اند وآنرا یک نیروی آزادی بخش وآموزشی برای جامعه بحساب می آورند.خانم الیزه رکلوس آنرا عالیترین فرم نظم تعریف نمود. آنارشیستها طبق ادعایشان علاقه به محتوادارند ونه به ایدئولوژی ها،چون محتوای آنارشیسم مخالف ایدئولوژی،دگماتیک و بنیادگرایی است.آنها با اشاره به نظام سرمایه داری مینویسند که انسان نیازبه اخلاق ونظم دارد ولی نه آنچه که امروزه مادرجوامع غرب می شناسیم.برای متفکرآنارشیست،آزادی واژه ای است بی معنی اگرآن نتواند موجب عدالت اجتماعی گردد،چون برابری بدون عدالت اجتماعی نیز مفهومی پوچ است.درنظرآنان آنارشیسم بطورساده،وحدت آزادی وسوسیالیسم است.فرمول آن حتی بشکل آنارشیسم= آزادی+سوسیالیسم)، ثبت شده. باکونین میگفت که آزادی بدون سوسیالیسم،مالکیت خصوصی است و سوسیالیسم بدون آزادی،نوعی بی عدالتی،برده گی و خشونت است.آنارشیستها وعده بهشت موعود نمی دهند بلکه قصد کاهش ساختارهای معیوب اجتماعی رادارند.آنان، زندان،تیمارستان، دارالتادیب ها،رانشان ورشکستگی سیستم های حاکم معرفی می نمایند.برای آنارشیستها،جامعه بدون مرز درآینده دیگرنباید فقط یک اتوپی باشد،آنها به این دلیل بطورفعال ضد : امپریالیسم،راسیسم، کاپیتالیم و تمام شکلهای قدیم وجدید آنها هستند. آنارشیستها دررابطه باسایرایدئولوژیها میگویند که آزدای نمیتواند باکمک راههای غیرآزاد،وحقیقت ازطریق شکنجه،وسعادت ازطریق اجبار،ودمکراسی از طریق جنگ بدست آیند. آنان دررابطه بادمکراسی های غربی مینویسند : "فقط گوساله های نادان از طریق انتخابات آزاد،قصابهای خودراتعیین مبکنند" ، ودرباره دمکراسی سرمایه داری میگویند،فرض کنیم شما میروید دریک فروشگاه زنجیره ای بزرگ تا گوشت بخرید ولی درآنجا بجای گوشت،امکان انتخاب 20 نوع کفش چرمی وجوددارد،یعنی شما امکان انتخاب دارید ولی نه آنچیزی که نیاز دارید،به این دلیل آنارشیستها درانتخابات بورژوایی وپارلمانی شرکت نمی کنند.
بوناو دوروتی میگفت که آنارشیستها علیه انسانها مبارزه نمی کنند بلکه علیه نظام وسازمانهای دول حاکم.آنان نعریف وترجمه واژه آنارشیسم بصورت هرج ومرج رامانند آن مثال میزنند که ما دندانپزشک را شکنجه گر، عشق را گناه، و دفاع از محیط زیست را عقب افتادگی، ترجمه کنیم.ودرباره بکارگیری از خشونت مینویسند که ترور غالبا درانحصار دولتها بود وبعدها بخشی ازآنارشیستها نیزازآن در مبارزه خود استفاده کردند.ترور آنارشیستی فقط میان سالهای 1894-1891 شدیدا فعال بود.منقدین آنارشیسم میگویند که فلسفه آنارشیسم گرچه گاهی جالب ولی ساده لوحانه است چون منفی را نابودکردن بدون پیشنهاد مثبتها،کاری اشتباه است.درمیان آنارشیستها،فردگرایانی وجوددارند که نجات بقیه بشریت برایشان بی اهمیت است. خشم،شورش،فرار، نیروهای محرک نخستین تاریخ انسانی علیه حاکمان و زورگویان بودند.درتاریخ اخیر گرچه خشم و شورش،ارزشهای منفی وراههای بدی هستند،درآن کوچه بن بست،مبارزانی مانند اسپارتاکوس،چگوارا، و میشائیل کولهاس باید دست به مبارزه میزدند.
دردیالوگی میان پرودن ویک بورژوای سیاسی ازسال 1840 چنین آمده :
ب: آیا جمهوریخواه هستید؟ / پ: آری،ولی این عنوان غیردقیق است چون بعضی ازشاهزاده گان نیز خودرا جمهوریخواه میدانند، / ب: پس دمکرات هستید؟ / پ: خیر! / ب: چی هستید،شاهدوست؟ /پ: خیر!/ ب: مشروطه خواه؟ /پ: ای بابا!/ ب: پس اریستوکرات هستید؟ / پ: به هیچ وجه!/ب: پس حکومت متحد و همه باهم میخواهید؟/ پ: نه به این گشادی و وسعت/ ب: پس چه هستید؟/ پ: من یک آنارشیست هستم!،خواهان نظامی که درآن انسان برانسان حکومت نکند.
تاسال 1840 گرچه آنارشیسم فلسفی،مهمترین جریان فکری وخالق آثارپرارزش ادبی بود،ولی ازنظر اجتماعی تاثیرمهمی نداشت. مارکسیستها به آنان هرج ومرج طلب های خرده بورژوا دادندکه حرکت عینی تاریخ راهنوزدرک نکرده اند.ازدیگرالقاب منفی که به آنارشیستها داده اند: گماشته های اراده گرای ضدانقلاب و منحرفین چپ گرا میباشند. اکنون استالینیستها نیزشاهد "حقایق تاریخی عینی" خود شده ودیگرادعا نمی کنند که آنارشیسم،"فلسفه نیستی وپوچی" رانمایندگی میکند. بعضی ها هم آنارشیسم را فلسفه زندگی خصوصی میدانند وعلاقه ای به مسائل سیاسی وتغییرجهان ندارند.این ها را آنارشیست های فلسفی بشمارمی آورند.آنارشیستها تنها به بخشی ازآزادی قانع نخواهندبودآنطورکه مثلا لیبرالها آزادی تجارت، وناسیونالیستها آزادی وطن، وروشنگران آزادی تفکر را خواهان هستند. آنارشیستها خواهان حذف روابط تولید کاپیتالیستی که نابودکننده شخصیت انسان و محیط زیست است،میباشند.آنان نه ننها تئوری رشد خردگریز سرمایه داری ونه اقتصاد برنامه دولتی مارکسیستی راقبول دارند. آنارشیستها مبلغ اقتصاد نیازومصرف هستندکه محیط زیست رامهمترازاقتصاد ورفع نیازانسانهارامهمترازسودجو یی میداند،هستند. آنها خواهان حذف دولت وسازمانهای بوروکراتیک آن مانند: رژیم،ارتش،قوه قضائیه،پلیس،رسانه های دولتی،انحصارتربیت دولتی،و دیوارمرزها بین کشورها هستند.
اکثرآنارشیستها آته ایست هستند وبه رد دین می پردازند،ولی دین وعقیده تاجایی که سلب آزادی از دیگران ننماید،آزاداست.آنارشیستها به این دلیل بیشترضدروحانی هستند تاضد دین.چون درجامعه مورد نظرآنارشیستها،مالکیت برانسان ممنوع است،آنان مخالف مالکیت بر زن وبچه خود نیزهستند وبجای آن مبلغ روابط "خویشاوندی انتخابی" مانند خانواده بزرگ،خانه های جمعی، وکمون ها هستند.آنارشیستها درردروابط عاطفی،مبلغ اخلاق عشقی وجنسی متنوع ورنگین بجای فرم های دیگر عشق انسانی هستند.پیرامون محیط زیست می گویند که یک اتوپی زیبا مانندآنارشیسم نمی توتند درجهانی باشد که درحال نابودی است،به این سبب انسان باید محافظ طبیعت و محیط زیست خودباشد وتغییرات ضروری محیط زیست نمی تواند درچارچوب سودجویی کاپیتالیستی واقتصادرشد آن ممکن گردد.چون اخلاق انسانی بالاترازقوانین رسمی دولتی است،گرسنه گانی که دست به ***ی بزنند،نبایدمحاکمه گردند بلکه باید علاجی برای این خلافکاران یا بیچاره گان پیدا شود.
مورخین اشاره میکنند که درجوامع اولیه نخستین،عناصرآنارشیستی وجودداشته است.آنان ایدههای اتوپی آنارشیستی کلاسیک رادرزندگی روزمره خودبکار میگرفتند.سرانجام آنارشیستهای طبیعی، متوجه شدند که افکارآنان عنوانی دارد و مدتهاست که بعنوان فلسفه وجنبش وجوددارد.درسده های میانه معنی منفی آنارشیسم درمیان کاتولیک های مسیحی،جای خودرا دردوره روشنگری به مفاهیمی مشخص از آنارشیسم داد.آنارشیستها مدتی درکشورهای آرژانتین،هند،آلمان،اوکرائ ین،اسپانیا،و منچوری بقدرت رسیدند. هیچکدام ازآنان به دلیل تضادهای درونی خودنابودنشدند بلکه ازطریق حمله نظامی سازماندهی شده داخلی وخارجی دچاربراندازی گردیدند.آنارشیستها بودند که 80سال پیش درصنایع سنگین آلمان خواهان 6ساعت کاردرروزگردیدند.آنان مخالف غول گرایی امپریالیستی هستند که امروزه به دشمنی با محیط زیست و تحقیرانسان میپردازد.آنارشیستها مخالف ستونهای نظام سرمایه داری مانند سرمایه، پلیس،کلیسا،قوه قضائیه،مردسالاری،رسانه های سازشکار،تربیت سنتی،و خانوادههای محدود وکوچک کلاسیک میباشند.آنان مدعی هستند که هزاره سوم فعلی یاآنارشیستی خواهد بود ویا بشریت نابودخواهد گردید.
آنارشیسم جنبشی واحد نیست چون در ماهیت آن آزادی وجوددارد وآزادی،اونیفرم نظامی نمی باشد. آنارشیسم به شاخه های محیط زیست،اتحادیه های کارگری،تعلیم وتربیت،مبارزه مسلحانه،وراههای صلح آمیز تقسیم میگردد.درمیان آنان مذهبی ها،آته ایستها،عارفان،ماتریالیسته ا، و ایده آلیستها وجود دارند.درمقایل جنبش150 ساله مدرن آنارشیستی غرب،دولت مدرن دمکراتیک سابقه ای صدساله دارد.
آنارشیستها مدعی بودند که غالبا خشم ،نیروی محرک تاریخ بوده است، 5000 سال پیش خشم بردهها علیه برده داران واربابانشان آغازشد،درآن میدان میان خشم وآزادی،برای بشریت ایده ای متولدشدکه به اندازه تاریخ بشرسابقه دارد،ولی خشم نیازبه یک ایده داشت که منتهی به یک اتوپی مثبت یعنی یک هدف گردد.
واژه آنارشیسم به اندازه تمدن غرب سابقه دارد،یعنی اززمانیکه حاکمیت وجوددارد،عقیده به آزادی نیز وجودداشته.ازقرن 19 آنارشیسم بعنوان فلسفه یاجنبش سیاسی موردبحث قرارگرفته است.مهمترین خواسته آنارشیستها،شعار خودگردانی بود . آنان بجای مرکزیت اتوریته دراموراجتماعی،خواهان نظامی فدرال هستند.کوشش آنان همیشه برای جامعه ای آزاد،عادل وبدون حاکمیت انسان برانسان بوده است.آنان باانتقادازقوانین جامعه سرمایه داری،سیستم رقابت،واخلاق فردگرایانه آن میگویند باید اتحاد و کمک متقابل میان انسانها حاکم گردد.منقدین آنارشیسم می پرسند آیا آن یک رویای بیگانه باجهان است ویا طرحی قابل عمل،آیا انسان قادربه آزاد بودن میباشد؟ آیا درآغازتاریخ،فرارانسان از زورگویی و غیبت حاکمیت و فرمانروایی انسان برانسان،بطورخودکار به حضور آزادی منتهی گردید؟
آنارشیستها فلسفه خودرا به معنی "آزادی مطلق" معرفی کرده اند وآنرا یک نیروی آزادی بخش وآموزشی برای جامعه بحساب می آورند.خانم الیزه رکلوس آنرا عالیترین فرم نظم تعریف نمود. آنارشیستها طبق ادعایشان علاقه به محتوادارند ونه به ایدئولوژی ها،چون محتوای آنارشیسم مخالف ایدئولوژی،دگماتیک و بنیادگرایی است.آنها با اشاره به نظام سرمایه داری مینویسند که انسان نیازبه اخلاق ونظم دارد ولی نه آنچه که امروزه مادرجوامع غرب می شناسیم.برای متفکرآنارشیست،آزادی واژه ای است بی معنی اگرآن نتواند موجب عدالت اجتماعی گردد،چون برابری بدون عدالت اجتماعی نیز مفهومی پوچ است.درنظرآنان آنارشیسم بطورساده،وحدت آزادی وسوسیالیسم است.فرمول آن حتی بشکل آنارشیسم= آزادی+سوسیالیسم)، ثبت شده. باکونین میگفت که آزادی بدون سوسیالیسم،مالکیت خصوصی است و سوسیالیسم بدون آزادی،نوعی بی عدالتی،برده گی و خشونت است.آنارشیستها وعده بهشت موعود نمی دهند بلکه قصد کاهش ساختارهای معیوب اجتماعی رادارند.آنان، زندان،تیمارستان، دارالتادیب ها،رانشان ورشکستگی سیستم های حاکم معرفی می نمایند.برای آنارشیستها،جامعه بدون مرز درآینده دیگرنباید فقط یک اتوپی باشد،آنها به این دلیل بطورفعال ضد : امپریالیسم،راسیسم، کاپیتالیم و تمام شکلهای قدیم وجدید آنها هستند. آنارشیستها دررابطه باسایرایدئولوژیها میگویند که آزدای نمیتواند باکمک راههای غیرآزاد،وحقیقت ازطریق شکنجه،وسعادت ازطریق اجبار،ودمکراسی از طریق جنگ بدست آیند. آنان دررابطه بادمکراسی های غربی مینویسند : "فقط گوساله های نادان از طریق انتخابات آزاد،قصابهای خودراتعیین مبکنند" ، ودرباره دمکراسی سرمایه داری میگویند،فرض کنیم شما میروید دریک فروشگاه زنجیره ای بزرگ تا گوشت بخرید ولی درآنجا بجای گوشت،امکان انتخاب 20 نوع کفش چرمی وجوددارد،یعنی شما امکان انتخاب دارید ولی نه آنچیزی که نیاز دارید،به این دلیل آنارشیستها درانتخابات بورژوایی وپارلمانی شرکت نمی کنند.
بوناو دوروتی میگفت که آنارشیستها علیه انسانها مبارزه نمی کنند بلکه علیه نظام وسازمانهای دول حاکم.آنان نعریف وترجمه واژه آنارشیسم بصورت هرج ومرج رامانند آن مثال میزنند که ما دندانپزشک را شکنجه گر، عشق را گناه، و دفاع از محیط زیست را عقب افتادگی، ترجمه کنیم.ودرباره بکارگیری از خشونت مینویسند که ترور غالبا درانحصار دولتها بود وبعدها بخشی ازآنارشیستها نیزازآن در مبارزه خود استفاده کردند.ترور آنارشیستی فقط میان سالهای 1894-1891 شدیدا فعال بود.منقدین آنارشیسم میگویند که فلسفه آنارشیسم گرچه گاهی جالب ولی ساده لوحانه است چون منفی را نابودکردن بدون پیشنهاد مثبتها،کاری اشتباه است.درمیان آنارشیستها،فردگرایانی وجوددارند که نجات بقیه بشریت برایشان بی اهمیت است. خشم،شورش،فرار، نیروهای محرک نخستین تاریخ انسانی علیه حاکمان و زورگویان بودند.درتاریخ اخیر گرچه خشم و شورش،ارزشهای منفی وراههای بدی هستند،درآن کوچه بن بست،مبارزانی مانند اسپارتاکوس،چگوارا، و میشائیل کولهاس باید دست به مبارزه میزدند.
دردیالوگی میان پرودن ویک بورژوای سیاسی ازسال 1840 چنین آمده :
ب: آیا جمهوریخواه هستید؟ / پ: آری،ولی این عنوان غیردقیق است چون بعضی ازشاهزاده گان نیز خودرا جمهوریخواه میدانند، / ب: پس دمکرات هستید؟ / پ: خیر! / ب: چی هستید،شاهدوست؟ /پ: خیر!/ ب: مشروطه خواه؟ /پ: ای بابا!/ ب: پس اریستوکرات هستید؟ / پ: به هیچ وجه!/ب: پس حکومت متحد و همه باهم میخواهید؟/ پ: نه به این گشادی و وسعت/ ب: پس چه هستید؟/ پ: من یک آنارشیست هستم!،خواهان نظامی که درآن انسان برانسان حکومت نکند.
تاسال 1840 گرچه آنارشیسم فلسفی،مهمترین جریان فکری وخالق آثارپرارزش ادبی بود،ولی ازنظر اجتماعی تاثیرمهمی نداشت. مارکسیستها به آنان هرج ومرج طلب های خرده بورژوا دادندکه حرکت عینی تاریخ راهنوزدرک نکرده اند.ازدیگرالقاب منفی که به آنارشیستها داده اند: گماشته های اراده گرای ضدانقلاب و منحرفین چپ گرا میباشند. اکنون استالینیستها نیزشاهد "حقایق تاریخی عینی" خود شده ودیگرادعا نمی کنند که آنارشیسم،"فلسفه نیستی وپوچی" رانمایندگی میکند. بعضی ها هم آنارشیسم را فلسفه زندگی خصوصی میدانند وعلاقه ای به مسائل سیاسی وتغییرجهان ندارند.این ها را آنارشیست های فلسفی بشمارمی آورند.آنارشیستها تنها به بخشی ازآزادی قانع نخواهندبودآنطورکه مثلا لیبرالها آزادی تجارت، وناسیونالیستها آزادی وطن، وروشنگران آزادی تفکر را خواهان هستند. آنارشیستها خواهان حذف روابط تولید کاپیتالیستی که نابودکننده شخصیت انسان و محیط زیست است،میباشند.آنان نه ننها تئوری رشد خردگریز سرمایه داری ونه اقتصاد برنامه دولتی مارکسیستی راقبول دارند. آنارشیستها مبلغ اقتصاد نیازومصرف هستندکه محیط زیست رامهمترازاقتصاد ورفع نیازانسانهارامهمترازسودجو یی میداند،هستند. آنها خواهان حذف دولت وسازمانهای بوروکراتیک آن مانند: رژیم،ارتش،قوه قضائیه،پلیس،رسانه های دولتی،انحصارتربیت دولتی،و دیوارمرزها بین کشورها هستند.
اکثرآنارشیستها آته ایست هستند وبه رد دین می پردازند،ولی دین وعقیده تاجایی که سلب آزادی از دیگران ننماید،آزاداست.آنارشیستها به این دلیل بیشترضدروحانی هستند تاضد دین.چون درجامعه مورد نظرآنارشیستها،مالکیت برانسان ممنوع است،آنان مخالف مالکیت بر زن وبچه خود نیزهستند وبجای آن مبلغ روابط "خویشاوندی انتخابی" مانند خانواده بزرگ،خانه های جمعی، وکمون ها هستند.آنارشیستها درردروابط عاطفی،مبلغ اخلاق عشقی وجنسی متنوع ورنگین بجای فرم های دیگر عشق انسانی هستند.پیرامون محیط زیست می گویند که یک اتوپی زیبا مانندآنارشیسم نمی توتند درجهانی باشد که درحال نابودی است،به این سبب انسان باید محافظ طبیعت و محیط زیست خودباشد وتغییرات ضروری محیط زیست نمی تواند درچارچوب سودجویی کاپیتالیستی واقتصادرشد آن ممکن گردد.چون اخلاق انسانی بالاترازقوانین رسمی دولتی است،گرسنه گانی که دست به ***ی بزنند،نبایدمحاکمه گردند بلکه باید علاجی برای این خلافکاران یا بیچاره گان پیدا شود.
مورخین اشاره میکنند که درجوامع اولیه نخستین،عناصرآنارشیستی وجودداشته است.آنان ایدههای اتوپی آنارشیستی کلاسیک رادرزندگی روزمره خودبکار میگرفتند.سرانجام آنارشیستهای طبیعی، متوجه شدند که افکارآنان عنوانی دارد و مدتهاست که بعنوان فلسفه وجنبش وجوددارد.درسده های میانه معنی منفی آنارشیسم درمیان کاتولیک های مسیحی،جای خودرا دردوره روشنگری به مفاهیمی مشخص از آنارشیسم داد.آنارشیستها مدتی درکشورهای آرژانتین،هند،آلمان،اوکرائ ین،اسپانیا،و منچوری بقدرت رسیدند. هیچکدام ازآنان به دلیل تضادهای درونی خودنابودنشدند بلکه ازطریق حمله نظامی سازماندهی شده داخلی وخارجی دچاربراندازی گردیدند.آنارشیستها بودند که 80سال پیش درصنایع سنگین آلمان خواهان 6ساعت کاردرروزگردیدند.آنان مخالف غول گرایی امپریالیستی هستند که امروزه به دشمنی با محیط زیست و تحقیرانسان میپردازد.آنارشیستها مخالف ستونهای نظام سرمایه داری مانند سرمایه، پلیس،کلیسا،قوه قضائیه،مردسالاری،رسانه های سازشکار،تربیت سنتی،و خانوادههای محدود وکوچک کلاسیک میباشند.آنان مدعی هستند که هزاره سوم فعلی یاآنارشیستی خواهد بود ویا بشریت نابودخواهد گردید.
آنارشیسم جنبشی واحد نیست چون در ماهیت آن آزادی وجوددارد وآزادی،اونیفرم نظامی نمی باشد. آنارشیسم به شاخه های محیط زیست،اتحادیه های کارگری،تعلیم وتربیت،مبارزه مسلحانه،وراههای صلح آمیز تقسیم میگردد.درمیان آنان مذهبی ها،آته ایستها،عارفان،ماتریالیسته ا، و ایده آلیستها وجود دارند.درمقایل جنبش150 ساله مدرن آنارشیستی غرب،دولت مدرن دمکراتیک سابقه ای صدساله دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر