درپانزدهم ژانویه امسال، سالروز تولد یوسف پرودن،آنارشیست فرانسوی بود.اوبین سالهای 1809-1865 زندگی نمود.دررابطه باسالروزتولداو،غیراز لموند دیپلماتیک،روزنامه تاتس(چنگ پنجه) آلمانی نیزبه این مناسبت یادی ازوی نمود ومقالاتی منتشرکرد.درتاریخ فلسفه وجنبش اجتماعی قرن 19 اورامتفکروپدرآنارشیسم فرانسوی نامیده اند. مارکسیستها ولی نظرات اورا اتوپیستی،خرده بورژوازی وارتجاعی نامیده وآنهارامحصول ایدئولوژی دوران بحران دانستند.مارکس آنزمان به تمسخر شعار "وحدت پرولتاریا وطبقه متوسط" اوپرداخت ودررابطه با کتاب "فلسفه فقر" او، کتاب "فقرفلسفه" رامنتشرنمود.پرودن باکتابی درسال 1840 باعنوان "مالکیت چیست؟،مالکیت دزدی است!"مشهورشد. اودراین اثر نظم سیاسی واجتماعی آنارشیستی را، ایده آل اجتماعی بدون رقیب نامید.وی میگفت که حذف اتوریته باید ازطریق روشنگری،افشاگری وتغییرات سیستماتیک فردی ممکن گردد وزندگی سیاسی باید با زندگی خصوصی افراد هماهنگی داشته باشد،ووقتی اجبارهای اجتماعی کناربروند،جامعه آزاد یاجامعه آنارشیستی به واقعیت می پیوندد.اودر نظام سرمایه داری حاکم زمان خود،دیکتاتوری پول وسودجویی را میدید.
پرودن ازخانواده تهیدستی برخاسته بود.گئورگ سورل،اورا بزرگترین فیلسوف اجتماعی قرن 19 فرانسه نامید و میشل سوره حتی درقرن گذشته به نشرپاره ای ازآثاراوپرداخت.پرودن،ژورنالیست و ناشری بودکه درزمینه سیاسی دست به فعالیتی عمیق زد.اوخودراطرفدارسوسیالیسم علمی میدانست.وی مینویسد همانطورکه عدالت راباید دربرابری جستجو کرد،جامعه باید نظم را نیزدرآنارشیسم جستجوکند.درنظر پرودن آنارشیسم نظمی است بدون اعمال قدرت وحاکمیت. او میگفت که مالکیت دزدی است .وی پیش بینی کرد که قرن بیست،قرن حاکمیت سیاسی فدرالها خواهدشد.وی میگفت که پرولتاریا موظف است تاآنرا عملی نماید و سوسیالیسم چیزی غیرازبرقراری فدرالیسم نیست.
مارکس درسال 1844 درزمان تبعیددرپاریس با پرودن آشناشد. اصطلاح و مفهوم "مبارزه طبقاتی" رااواز پرودن گرفت.پرودن درمقابل جمعگرایی مارکس،طرفداردفاع ازحقوق آزادی فرد بود.اوباپیشنهاد مارکس درانترناسیونال اول مخالفت کردوبه طرح مالکیت فدرالیستی پرداخت،ودرنامه ای به مارکس مینویسد که مخالف اتوریته وخواهان تحمل دگراندیشان است.اوازمارکس میخواهد که اعمال انقلابی را وسیله رفرم و اصلاحات معرفی نکند.درحالیکه مارکس از سال 1847 برای اصل "طبقه علیه طبقه" تصمیم گرفت،پرودن سرنگونی حاکمیت بورژوازی رازطریق پرولتاریای سازماندهی شده ممکن میدانست.مارکس درکتاب "فقزفلسفه" به رد شعار وحدت پرولتاریا باطبقه متوسط او پرداخت.او درآنجا مینویسد که همچون نظری،محصول فکری یک روشنفکر خرده بورژوا است که مدام میان سرمایه،کار،اقتصاد سیاسی و کمونیسم سرگردان شده است.
ازجمله آثار پرودن، عدالت درانقلاب وکلیسا، یادداشتهای روزانه، درباره اصول فدرالیسم وضرورت پایه گذاری یک حزب انقلابی، مالکیت و مالکیت فدرالی، و ایدههای اصلی انقلاب درقرن 19، هستند.درکتاب یادداشتهای روزانه پرودن ، عناصریهودی ستیزی دیده میشود.اودربعضی ازآثارش خودرا با موضوعاتی مانند، بورس بازی،حقوق زنان،صنعت راه آهن،و عبادتهای روزه یکشنبه، مشغول کرد.وی سرانجام درسال 1852 درکتاب "ضرورت حزب انقلابی"اعتراف نمود که برای انسان؛این جانوردوپا!،نظم سوسیالیستی آنارشیستی غیرعملی است.
هواداران اوامروزه مدعی هستند که پرودن بعنوان یک متفکردیالکتیکی میدانست که هراتوپی غیرعملی است.اودرزمان خودپایه گذار بانک مردم،تئوری کمک دوجانبه اقتصادی، و وام های بدون بهره به کارگران بود.غیرازآن او خواهان دمکراسی کارگری ازطریق رفرم شد و برای تغییرقانون انتخابات به نفع طبقه کارگران کوشش نمود.اصلاحات خواهی او درزمینه اقتصادی واجتماعی متکی به شعارکمک متقابل بودونه ازطریق انقلاب کارگری.پرودن خواهان فدرالیسم سیاسی،خودگردانی و مخالف شدید روحانیون مسیحی زمان خودبود.اوسالها برای اتوپی خودیعنی نظام فدرالیستی مبارزه کرد.وی طرفدارپیشه وران و صنعتگران خرد نیزبود.اوراآنزمان سوسیالیست دهقانان خرد واستادکاران و پیشه وران صنعتی نامیدند.اومدعی بودکه اگرتولیدکنندگان خردبه مبادله کالا با کالا بپردازند،جامعه نیازی به نظام سرمایه داری ندارد.اوعملی شدن خواسته های خودرادرجامعه ای فدراتیو باتولیدکنندگان ومالکین خرد میدید.
پرودن درسال 1848 ازطریق انتخابات آزادبعنوان سوسیالیست وارد مجلس ملی فرانسه شد.درمجلس فرانسه اوخواهان کاهش اجاره خانه وکاهش بهره وام به زحمتکشان گردید.به سبب مبارزات ضدمذهبی،ضدناپلئون سوم،وضدمالکیت خصوصی، اوسالها به زندان افتاد وسرانجام درسال 1858 به بلژیک فرارکرد ودرسال 1962 ،سه سال پیش ازمرگ،دوباره به فرانسه بازگشت.نظرات اوحتی امروزه میان پاره ای از سندیکاهای آنارکوسندیکالیستی چپ اروپا طرفدارانی دارد.اودر نیمه دوم قرن 19 به افشای سیستمهای نئولیبرالی نئوبناپارتی پرداخت.وی دررابطه بانظرات مارکس گفته بود که وظیفه ما آن نیست که درمغزمان یک اتوپی غیرعملی ویک نظم اجتماعی خیالی بسازیم وآنرامیان مردم تبلیغ کنیم.
http://anarchoanarchia.blogspot.com/2010/10/blog-post_30.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر