۱۳۹۰ اردیبهشت ۹, جمعه

رفتار آنارشیستی انسان ذاتی و به قدمت تاریخ بشری است

جنبش آنارشی به غیر ازهزارها سال غریزه آزادی حداقل دویست سال تجربه نظری و عملی را پشت سر گذاشته و مدام رنگین تر و غنی تر شده است و امروزه  تنوع وسیعی ازموضوعات و فعالیت های زیست اجتماعی را در بر میگیرد (نقل قول از  م _ ع )


تفکر و رفتار آنارشیستی انسانها به کسانی که صرفا خود را آنارشیست می دانند محدود نمی شود چراکه رفتار آنارشیستی همان کنش ها و واکنشهای طبیعی است که دربین انسانها نیز در طول تاریخ بشری وجود داشته است و به همین دلیل است که بسیاری عملا رفتارهای آنارشیستی دارند بدون آنکه خود بدانند این رفتار ها آنارشیستی است. آنارشیستها از کسی یا جائی فرمان نمی گیرند و در واقع هر فردی مستقلا تصمیم می گیرد که چگونه به عنوان یک آنارشیست حرکت کند.


دولتها فقط زمانی نامی از وجود آنارشیستها می برند که هدفشان سرکوب آنها باشد.  اخیرا نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی نیزنسبت به وجود آنارشیسم در جامعه حساس شده اند. از جمله روزنامه كيهان  در  شماره   19899 خود در مطلبی به نوشته حسین حسینی با عنوان : انشقا ق هاي گروهكي (بخش آخر )
باز خواني سير تحولات جريان چپ ماركسيستي در دانشگاه

می نویسد : 
سال 1385(در نخستين مرحله برآمد مجدد چپ در دانشگاه ها، مجموعه ناهمگون و نابالغي از انديشه هاي سوسيال دموكراتيك، آنارشيستي، كمونيستي، ملي- مذهبي هاي سوسياليست و غيره در ابتداي شكل گيري نظري و اجتماعي در فضاهاي دانشگاهي درهم آميخته بودند.)


در صورتی که در سال 1385 تا کنون هیچ صحبتی از وجود اندیشه آنارشیستی در دانشگاه ها نبود و معلوم نیست که چگونه تازه امروز متوجه شده اند که اندیشه آنارشیستی در آن سالها وجود داشته است ?

 در کشور های غربی گروه های آنارشیستی عمدتا جمع های کوچک هستند . علت کوچک بودن جمع های آنارشیستی به چند دلیل است : 1- مربوط به سبک کار آنارشیستی است 2- عدم بوجود آمدن اتوریته در جمع 3- حفظ استقلال فردی در حوضه فکر و عمل 4- رشد استعداد های فرد و افزایش روحیه به خود متکی بودن و عدم وابستگی به سایر افراد 5- عدم امکان ضربه پذیری از طرف دولتها


آنارشیستها پیشاهنگ یا پیشروان جنبش مردمی که به جای مردم مبارزه کنند نیستند. آنارشیسم و جامعه آنارشیستی توسط فعالین آن متحقق نمی شود بلکه آگاهانه  و آن هم توسط خود مردم قابل تحقق است. نحوه فعالیت آنارشیستها با توجه به تصمیمات فردی و شرکت در حرکت های اجتماعی و توده ای است و کسی از بالا چیزی را به آنها دیکته نمی کند.فعالیت آنها شبیه به هم نیست ودر کشورهائی مانند ایران که سرکوب شدیدتر است آنارشیستها عمدتا فردی فعالیت می کنند و فعالیت آنها نیزاصولا فکری و در حوضه اندیشه آنارشیسم است تا اینکه این تفکر به یک جنبش عظیم توده ای تبدیل شود. آنارشیستها به جای کسی مبارزه نمی کنند و تلاششان آگاهی بخشی در جامعه است که انسانها بدانند بسیاری از اعمالی را که ارادی انجام می دهند نامش آنارشیسم است.آنارشیسم رسیدن به مرحله آگاهانه عملکرد های آنارشیستی است که در گذشته نیز فرد آنها را انجام داده است. تبلیغ آنارشیسم تلاشی است برای دادن افق و ایجاد امید وچشم انداز یک آلترناتیوانسانی همراه با مشارکت جمعی توده های مردم در جوامعی  که بی افق و نا امید هستند.
آنارشیستها مستقلا عمل و فکر می کنند و نه از کسی پیروی می کنند و نه کس دیگری پیرو آنهاست.آنارشیسم بازگشت به خود انسان و نجات ازخود بیگانگی و پیدا کردن خود است. آنارشیسم خود رهائی و تثبیت آزادی فرد و فردیت اوست. در اندیشه آنارشیسم گوناگونی زیادی در شیوه و عمل مبارزاتی وجود دارد.آنارشیستها نه به کسی گزارش می دهند و نه از کسی گزارش می گیرند و در واقع هیچ فرد آنارشیستی نه می گوید که چه می کند و نه می پرسد که دیگری چه کرده است چراکه نحوه فعالیت فردی نیز مربوط به حوضه خصوصی و شخصی فرد می شود و در چنین شرایطی است که نبوغ فکری افراد رشد می کند و خود را به کسی وابسته نمی داند و مسئولیت هر آنچه را که خود انجام می دهد به صورت فردی به عهده می گیرد. آنارشیستها منجی بشریت نیستند و به جای مردم مبارزه نمی کنند و سبک کار فعالیت آنها با فعالین سیاسی حزبی کاملا متفاوت است . تحقق جامعه آنارشیستی در یک مشارکت جمعی و عظیم توده ای در یک جامعه بدون دولت معنا پیدا می کند. آنارشیسم از خواست ها و رفتار های طبیعی انسان نشأت می گیرد پس بنابراین تاریخ رفتار طبیعی انسانها زمان پیدایش عملی آن است.آنارشیسم در حوضه سیاسی خواهان مشارکت جمعی در حق تعیین سرنوشت افراد یک جامعه به شکل مستقیم است.نخستین آنارشیستها و آنارشیستهای نخستین عملا همان انسان های نخستین هستند که عملا دولتی وجود ندارد , آزادی فردی و فردیت فرد حرف اول را می زند و نشانی از اقتدار, اتوریته , تمرکز قدرت,  انباشت سرمایه,  سلطه , خانواده , مرد سالاری ,خدا , مذهب, رهبر سیاسی یا مذهبی و...عملا نیست و انسان هنوز به خدائی , سروری, پادشاهی و رهبری سجده نکرده است و آزادی فردی و فردیت انسان هنوز به اندازه امروزاز بین نرفته است و آسیب ندیده است.تفاوت کسانی که خود را آنارشیست می دانند با کسانی که چنین تعریفی از خود ندارند مسئله شناخت آگاهانه و یا عدم شناخت و تعریف رفتارها و نیازهای طبیعی فرد است.


نظام جلالی 28.04.2011

اطلاعیه به مناسبت اول ماه مه

پروسه ی بوجود آمدن روز اول ماه مه بازتابی از تکامل جنبش کارگری است. بحث وگفتگو درمورد اینکه یک روز را کارگران دست از کار بکشند به سال 1884 برمی گردد. اولین قدم اين مهم از طرف اتحادیه های فدرال در آمریکا و کانادا برداشته شد. اصلی ترین مطالبه کارگران کم کردن ساعت کار بود. از اینرو در اول ماه مه 1886 کارگران مبارزات خود را برای تقلیل ساعت کار تشدید کردند.

در اول ماه مه سال 1886، بیش از 340.000 کارگر آمریکایی دست از کار کشیدند. تنها در شيکاگو تعداد اعتصاب کنندگان 40.000 نفر بود. چند روز بعد پلیس در میدان Haymarket به ضرب و شتم و کشتار کارگران پرداخت که بیش از 7 کارگر کشته شدند. اما دررسانه های دولتی اعلام گرديد که یک افسرپلیس و 6 پلیس ديگر بوسیله بمب دستی یک آنارشیست در درگیریها کشته شدند.

بعد از آن دادگاهی نمایشی تشکیل شد که درآن 8 نفر از آنارشیستها محاکمه و به اعدام محکوم گرديدند. آنها در رابطه با آنارشیستی که طبق گزارش رسانه های دولتی با بمبش یک پلیس را کشته بود٬ محاکمه شدند. از آنجایی که هیچ مدرکی دال بر محکومیت این 8 نفر به دادگاه ارائه نشد٬ عاقبت قاضی Joseph Gary اعلام حکم این 8 نفر را اینگونه توجیه کرد: مردی که بمب را انداخته به رهنمود دستگیرشدگان عمل کرد. اگر چه مدرکی دال بر همدستی مستقیم محکومین وجود ندارد.

از نظر قاضی دادن این رهنمود مثل این می ماند که محکومین خودشان این بمب را انداختند.

August Spiest، Albert Parsons ٬ Georg Engel و Adolph Fischer (دو نفر آخری از سردبیران روزنامه کارگران سوسیالیست بودند) به چوبه دار سپرده شدند، Louis Lingg Beging در سلولش خودکشی کرد٬

Oscar Neebe به پانزده سال حبس محکوم گرديد٬

Michael Schwab و Samuel Fielden محکوم به اعدام شدند که بعدا” حکم اعدام آنها به حبس ابد تقلیل يافت.

یک هئیت آمریکایی در تاریخ 14 ژوئیه 1889 به مناسبت گرامیداشت ياد جانباختگان شيکاگو٬ در کنگره بین المللی کارگران در پاريس اول ماه مه را روز جهانى کارگر اعلام کرد.

ما باید به عنوان آنارشیستهایی که به اتحادیه های مستقل کارگرى گرایش داريم٬ روز اول ماه مه را آنچنان که قبلا” بود٬ به یک روز مبارزاتى جنبشهای کارگری جهانی تبدیل کنیم.

اهميت اول ماه مه صرفا در مبارزه کارگرى و مبارزات اقتصادی نيست٬ بلکه بيشتر مبارزه با سرمایه داری، با نژادپرستی، با نظامی گری، با مردسالاری و در جهت همبستگی جهانی است.

جمعی از آنارشیستها / صدای آنارشیسم

www.anarchoanarchia.tk

فروم آنارشیستهای کردستان

www.anarkistan.tk

شبکه خبررسانى آنارشيستى خاورميانه

www.anarchistan.co.cc

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳, شنبه

رفیق بهزاد کاظمی از میان ما رفت و بر رنج و اندوه ما افزود

رفیق بهزاد (علیرضا) کاظمی از میان ما رفت و غم و اندوه جانکاهی قلب ما را فرا گرفته است .رفیق  بهزاد روز یکشنبه ۱۰ آوریل ۲۰۱۱، بدنبال حمله ای شبیه به سکته مغزی به بیمارستانی در شهر لندن منتقل گردید. تشخیص اولیه پزشکان سکته مغزی بود. اما سپس اعلام شد که بهزاد دچار مننژیت است و عفونت به همه قسمت های مغز وی سرایت کرده و مغز او کاملا از کار افتاده است. در بعد از ظهر جمعه ۲۲ آوریل ۲۰۱۱، در سن ۵۷ سالگی برای همیشه دیده از جهان فرو بست.
رفیق علیرضا کاظمی یکی از صادق ترین , فعالترین و پی گیرترین کمونیست هایی بود که در طول فعالیت سیاسی خود شناختم که تا آخرین لحظه زندگی خود , کار سیاسی و مطالعه سیاسی را با همه مشکلات و بیماری هایی که داشت رها نکرد. رفیق کاظمی یکی از کوشندگان اصلی و فعال فراخوان کمونیستی بود.
رفیق بهزاد از یاران و همکاران قدیمی اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران  بود و نقش و سهم بسیار ارزنده ای در فعالیت ها و کمپین های حمایت از جنبش کارگری در ایران داشت.
رفیق بهزاد یکی از فعالین کوشا و پر توان جنبش کارگری و سوسیالیستی بود.رفیق بهزاد همچنین به همراه  جمعی  دیگر ، از بنیان گذاران و اعضای هیئت تحریریه نشریه پژوهش های سوسیالیستی "سامان نو" بود که از سه سال پیش بطور مرتب انتشار می یابد.  بهزاد کاظمی همچنین از بنیان گذاران و گردانندگان اتاق پالتاکی  "اتحاد سوسیالیست ها" بود. رفیق بهزاد کاظمی نویسنده کتاب :
ملی گرایان و افسانه ی دموکراسی 
است. رفیق بهزاد از یاوران پناهندگان بی پناه در ترکیه و یونان بود و همه تلاش خود را برای کمک بی دریغش به آنها می نمود. 
یادش زنده و راهش پر رهرو باد

در سوگت نشستیم رفیق
پشتمان را شکستی رفیق


نگو جایت خالی نیست رفیق
جایت بسی خالی است رفیق


نیستی و خونین دلیم رفیق
اندوهگین و دل تنگیم رفیق

 نظام جلالی 23.04.2011 


در اینجا به یاد رفیق بهزاد می توانیم به این ویدئو نگاه کنیم


گفتگو بهزاد کاظمی وبهروز خباز 

۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

آیا در شرایط کنونی امکان ایجاد یک جبهه وجود دارد ?

آن طور که شنیده می شود دوباره در گوشه و کنار بحث تشکیل جبهه توسط احزاب موجود که از سر ناتوانی و ضعف سازمانها است دوباره  مطرح شده است و جالب است کسانی بیشترین تلاش را می کنند که در اتحاد چپ کارگری که فقط نامی از آن مانده است اسما همچنان حضور دارند و در اتحاد انقلابی چپ و کمونیست که منحل شد نیز حضور داشتند و اینبار دوباره بحث ضرورت جبهه چپ انقلابی و راهکارهای آن را مطرح می کنند و از گذشته نیز درس نمی گیرند و از طرفی دیگر وقتی سازمان مورد بحث در 3 سال پیش حتی نتوانست وحدت درونی خود را حفظ کند و با رفقای منتقد خود کنار بیاید و یک سوم از اعضای کنگره چهارم خود را 1 سال بعد از کنگره از دست داد و.........حالا می خواهد دوباره احزاب موجود ورشکسته سیاسی را به دور هم جمع کند در حالی که حتی در اسناد کنگره پنجم سر جدائی بخش قابل توجهی از رفقای سازمان و دلایل آن صحبتی نشده و مسکوت گذاشته شده است. به هر حال تا سازمانها ی چپ , سانترالیسم بروکراتیک , اپورتونیسم , راست روی , جاه طلبی رهبران , نگاه مطلق به کسب قدرت سیاسی برای حکومت کردن بر مردم توسط حزب مطبوعشان و عدم صداقت را کنار نگذارند نخواهند توانست یک اتحادی را پایه ریزی کنند که اگرچه به درد مردم نمی خورد بلکه لااقل خود را جدی ترمشغول کرده باشند.

به هر حال تجربه شکست خورده اتحاد های قبلی که احزاب نقش اساسی در به شکست کشاندن آن داشتند را نمی توان نادیده گرفت و ضمنا شرایط ذهنی و عینی تشکیل جبهه همچنان نیز وجود ندارد و همان عواملی که اتحاد های قبلی را به شکست منجر کرد همچنان آن عوامل به قوت خود باقی هستند و همان نیروهایی که در شکست اتحاد ها نقش داشتند در بهترین حالت برای مدتی دوباره وارد اتحاد جدیدی خواهند شد که  برای مردم که هیچ , حتی برای خودشان نیز دستاوردی حتی موقتی در پی نخواهد داشت.

۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

سئوالاتی از مرجع تقلید شیعیان جهان : هر کس مانند سید علی موقع تولد یا علی نگوید حکمش چیست ?


 سئوالاتی از مرجع تقلید شیعیان جهان آیت الله علی خامنه ای:
1- امام خامنه ای , با توجه به اینکه شما آیت و نشانه خدا هستید چرا موقع تولد یا الله نگفتید ?
2- هر کس مانند سید علی موقع تولد یا علی نگوید حکمش چیست ?
3- آیا هر کس مانند سید علی موقع تولد یا علی نگوید مسلمان است یا کافر است و آیا ریختن خونش مباح می باشد ?
4- آیا علی ابن ابی طالب نیز موقع تولد یا علی گفت ? اگر امام علی یا علی گفته است منظورش شما بوده اید یا خودش ?اگر امام علی نیز موقع تولد یا علی نگفته است پس حکمش چیست ?
5- آیا اگر کسی موقع تولد یا علی بگوید معجزه محسوب می شود ?  اگر معجزه محسوب می شود این معجزه کار خدا است یا کار رحم یا کار بچه متولد شده یا کار امام علی یا کار قابله یا کار اسپرم  محسوب می شود?
6-  آنانی که یا علی گفتن خامنه ای را موقع تولد شنیده اند و با این حال به او ایمان نیاورده اند و تا امروز سکوت کرده اند و زبانشان در کونشان بوده است حکمشان چیست ?
7- آیا امامان پس از امام علی نیز موقع تولد یا علی گفته اند اگر نگفته اند حکمشان چیست ?
8- آیا اگر کسی موقع زایمان بگوزد و بچه اش یا علی بگوید حکمش چیست ?
9- با توجه به دروغگوئی و خایه مالی شما توسط حجت الاسلام محمد سعیدی آیا ایشان را به عنوان جانشین خود به رسمیت می شناسید ? 




نوشته ای ازمرجع تقلید طنز نویسان مذهبی




حجت الاسلام محمد سعیدی علاوه بر امامت جمعه قم، عهده دار سمت ریاست شورای فرهنگ عمومی استان قم و ریاست ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منكر این استان نیز هست. از آذر ماه سال 89 وی علاوه بر سمتهای فوق از سوی خامنه ای به تولیت آستانه حضرت معصومه و مراكز و مناطق وابسته به آن منصوب شده است. وی از سال 79 تا كنون عضو هيات امناي مسجد جمكران نيز هست.

۱۳۹۰ فروردین ۲۷, شنبه

پیش به سوی گسترش اعتصابات تا اول ماه می‌ 2011


ازاعتصاب گسترده و بزرگ کارگران مجتمع‌های پتروشیمی ماهشهر حمایت می کنیم


به گزارش اتحادیهٔ آزاد کارگران ایران، این اعتصاب که از روز ۲۰ فروردین ماه جاری با اعتصاب و تجمع کارگران پیمانکاریهای مجتمع پتروشیمی بندر امام آغاز شد طی روز‌های گذشته بسرعت سایر مجتمع‌های پتروشیمی منطقه از قبیل پتروشیمی‌های امیرکبیر، خوزستان، شیمائی رازی، تندگویان، بوعلی و اروند را نیز دربرگرفته است. روز جهانی‌ کارگر را بدون پیوند به هر حزب و سازمانی برگزار کنیم تا همگان بدانند جنگ طبقاتی کار و سرمایه‌ جناحی و گروهی نیست و متعلق به کلیت بدنه جامعه بشریست.
همه در این روز ها پرچم آزادی و برابری را فارغ از هر این و آن بر افراشیم و به هر گونه دولت و حکومت به دلیل اینکه ذات آنها ایجاد زندان و قانون برای غالبیت اکثریت جامعه بر اقلیت آن است و در هر صورت گروهی از جامعه و انسانهای آن مورد بهره کشی‌ و ستم قرار میگیرند نه بگوییم.
رهایی طبقه کارگر رهایی جامعه جهانی‌ و بشریت است.کارگر مرز ندارد و هیچ وابستگی حزبی و ایدئولژیک ندارد زیرا در غیر این صورت وظیفه تاریخی‌ ،طبقاتی خود که همان رهایی بشر از مناسبات برده داری،بهره کشی‌ و استثمار است را نمیتواند اجرا کند.
کارگران که متشکل از تمام اقشار جامعه میباشند ،مطالبات حقی‌ و حقوقی زنان ،دانشجویان،کودکان و همه رنجبران جامعه را تنها با شعار نه دولت نه قانون میتوانند طلب کنند.
حکمرانان تاریخ را با خون نوشته اند.خون ما ،خون استثمار شوندگان،خون آنها که نه گفتند، و اقتدار گرایان برای تداوم سلطه سرمایه‌ و قدرت و ساختار( خانواده, دین ,دولت)به عنوان ۳ رکن اصلی‌ استیلای حکومت به آزادی ما, زندگی‌ ما و فردیت ما اعلان جنگ داده اند.
اول ماه می‌‌ خیابانها مال ماست. برای نه گفتن به سلطه، اقتدار،قدرت و سرمایه ,
با شورش و انقلاب تا آزادی و برابری بدون مرز و محدوده



پیش به سوی گسترش اعتصابات تا اول ماه می‌ 2011



آنارکو سندیکالیست های صدای آنارشیسم
http://anarchoanarchia.blogspot.com/

قروم آنارشیستهای کردسنان
http://sakurdistan.kurdblogger.com

بهزاد کاظمی درپی سکته مغزی در بیمارستان بستری شد



بامداد روز یکشنبه ۱۰ آوریل ۲۰۱۱، بهزاد کاظمی دچار سکته مغزی شد و از آن زمان تا کنون در بخش مراقبت های ویژه در بیمارستانی در لندن بستری است و تحت درمان قرار دارد. به گفته پزشکان معالج، وضع سلامتی او تحت کنترل است. پزشکان ازروز چهارشنبه تلاش می کنند که با کاهش داروی بیهوشی، او را به هوش بیاورند اما تا این لحظه او همچنان در بیهوشی بسر می برد. به گفته پزشکان، سکته مغزی شدید بوده و آنها هنوز از میزان صدمات سکته اطلاع دقیقی ندارند.
بهزاد کاظمی یکی از فعالین سخت کوش و پر کار جنبش سوسیالیستی است. او از بنیان
گذاران و عضو هیئت تحریریه نشریه "سامان نو" و از فعالین قدیمی "اتحاد بین
المللی در حمایت از کارگران در ایران" است.
ما ضمن تاسف بسیار عمیق از این حادثه ناگوار، با نگرانی و بی صبرانه در انتظار
شنیدن خبر بهبودی رفیق بهزاد بسر می بریم.
برای اطلاعات بیشتر و آگاهی از آخرین خبر در مورد وضع سلامتی بهزاد کاظمی می
توانید با ایمیل زیر تماس بگیرید:


Ettehad_ma@yahoo.co.uk


اتحاد بین المللی درحمایت از کارگران در ایران


۱۴ آوریل ۲۰۱۱

info@workers-iran.org

۱۳۹۰ فروردین ۲۵, پنجشنبه

پاسخ و نظر یک آنارشیست به چند سئوال

با تشکر از رفقا

آیا (آنارشیست‌ها) به سرنگونی جمهوری اسلامی معتقد هستند یا نه؟ اگر نیستند، چگونه خود را آنارشیست میدانند؟ چگونه به ایده‌آل‌های خود خواهند رسید؟

اگر هستند، پس مگر به این معنی‌ نیست که باید یک دولتی را جایگزین جمهوری اسلامی کرد؟

اگر به این معنی‌ است، آیا می‌توان بدون کار حزبی و یا همکاری با احزاب یک دولت جایگزینی را در عمل تشکیل داد؟
 
به نظر من در بسیاری از زمینه ها آنارشیست ها نظر یکسانی ندارند و نه می خواهند نظر خود را به کسی تحمیل کنند و نه کسی سخنگوی آنارشیسم است. در واقع کسی به جای دیگری نه فکر می کند و نه پاسخ می دهد.هر فردی مستقلا فکر و عمل می کند در نتیجه تنوع فکری و عملی در آنارشیسم زیاد است و کسی نمی خواهد در جامعه یکسان سازی کند. تفکر آنارشیسم همیشه در حال شدن و پویا است.
 
من از سقوط هر دولتی استقبال می کنم و در مورد جمهوری اسلامی اگر یک جبهه مردمی شکل بگیرد که هدفش صرفا سرنگونی جمهوری اسلامی باشد و نه تشکیل دولت موقت یا دائمی , از آن استقبال می کنم و به آن می پیوندم در صورتی که احزاب در آن شرکت نداشته باشند چراکه احزاب هدفشان صرفا کسب قدرت سیاسی است.
 
من فکر می کنم ایده آل بسیاری از آنارشیستها و به طور مشخص ایده آل خود من در یک جامعه آنارشیستی است که (وقتی یک جنبش وسیع آنارشیستی و مردمی شکل بگیرد و تئوری آنارشیستی فراگیرو همه گیر شود و صرفا محدود به فعالین آنارشیست تا کنونی آن نباشد ) که در آن دولتها و احزاب و نیروهای سرکوبگرشان وجود ندارند. 

تا آنجا که می دانم , آنارشیستها اصلا نمی خواهند یک دولت را جایگزین یک دولت دیگر کنند و من تاکنون چنین چیزی را نشنیده ام و اگر کسی چنین نظری داشته باشد اصلا نمی توان او را آنارشیست تعریف کرد مگر اینکه تعریف جدیدی از آنارشیسم داشته باشیم.البته هر فردی می تواند خود را با هر چیزی تعریف کند و یا خود را معتقد به هر چیزی بداند و این حق اوست و همینطور اگر کسی به سرنگونی جمهوری اسلامی یا سرنگونی دولت کانادا یا هر دولت دیگری به هر دلیل اعتقاد نداشته باشد باز می تواند خود را آنارشیست تعریف کند سوای اینکه این تعریف با تعاریف تا کنونی آنارشیسم هم خوانی نداشته باشد. البته کسانی که به دولت چپ جایگزین به جای جمهوری اسلامی اعتقاد دارند و خود را آنارشیست می دانند به نظر من چپ هایی هستند که گرایشات آنارشیستی دارند. البته به نظر من آنارشیست بودن یک ارزش نیست که بخواهم بگویم اگر آنارشیست نیست یا فقط گرایشات آنارشیستی دارد پس اشکال وجود دارد کما اینکه مثلا در باره خود من نیزبا تعاریف آنارشیستی تا کنونی یا با توجه به  نظرات دیگران شاید مرا هم آنارشیست ندانند. آنارشیست بودن برای من صرفا نامی است که وقتی از آن استفاده می شود کار خودمان را برای تعریف و توضیح سمت و سوی نظراتمان به مخاطب را آسانتر می کنیم و نه چیزی بیشتر از آن , که اگر مخاطبین و شنوندگان با شنیدن کلمه دیگری منظور ما را متوجه شوند و ما بتوانیم منظور خود را بیان کنیم خوب ما می توانیم از یک کلمه دیگر استفاده کنیم و هر کلمه ای که بهتر بتواند ما را تعریف کند از آن می توان استفاده کرد همانطور که بسیاری از آنارشیستها از کلمات دیگری برای خود استفاده می کنند مانند آزادیخواه , سوسیالیست آزادیخواه , ضد اقتدار و اتوریته , ضد دولتها , شورشگر, طرفدار دموکراسی مستقیم , علیه سلطه و....
آنارشیستها خواهان مشارکت حداکثری مردم در حق تعیین سرنوشت خویش به شکل مستقیم و بی واسطه هستند و در این راه هر دولتی بزرگترین مانع است.
 
 به امید تشکیل جبهه مردمی برای سرنگونی جمهوری اسلامی

به امید نابودی دولتها و احزاب آنان بدست خود مردم

به امید جامعه انسانی آنارشیسم
 
در پایان خواندن مطلب زیر را پیشنهاد می کنم :

http://sabotage.blogfa.com/post-10.aspx
 
نظام جلالی 14.04.2011
 

۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سه‌شنبه

مواضع آنارشیست‌ها در قبال انقلاب , دولت و حزب

به نظر من قاعدتا و اصولا آنارشیستها خواهان سرنگونی همه دولتها هستند و استثنا قائل نیستند و بنابراین در رسیدن هیچ نیروی سیاسی به قدرت  و تشکیل دولت جدید نیز همکاری نمی کنند و اعتقادی به دولت موقت یا دائمی ندارند اما در همه زمینه ها نظرات و ارزیابی های سیاسی گوناگونی حتی در بین آنارشیستها وجود دارد. آنارشیستهایی مانند باکنین  , پرودون , اما گلدمن , کروپتکین , رودلف روکر , گوستاو لندوار , اریکو مالا تستا , ویلیام گادوین , ماکس اشتینر , نوام چامسکی و…. نیز آنارشیستهایی بودند که صرفا نظرات خاص خود را به رشته تحریر در آوردند و تفکر آنارشیستی نه با نظرات آنان و نه با نظرات هیج فرد دیگری تعریف نمی شود و حتی با نفد نظرات آنان نمی توان به نقد آنارشیسم رسید.آنارشیستها مستقلا بر اساس تفکرروز و با توجه به نیازها و مقتضیات زمان تصمیم گیری می کنند . تفکر آنارشیستی ایستا نیست و قائم به فرد نیز نیست . هیچ آنارشیستی نماینده تفکر آنارشیستی نیست و هر فرد آنارشیستی صرفا نظرات شخصی خود را بیان می کند که من نیز از این امر مستثنی نیستم. آنارشیسم را من در فعالین آنارشیست خلاصه نمی کنم بلکه آنارشیسم یک جنبش سیاسی , فرهنگی و اجتماعی است که نوید یک جامعه آلترناتیو بدون دولت را می دهد در مقابل دولتهای راست و چپ که درست بر عکس آنها با مشارکت حداکثری مردم در جوامع گوناگون و ایجاد دموکراسی مستقیم قابل تحقق است.آنارشیستها به جای مردم مبارزه نمی کنند و پیشگامان مبارزه  مردمی  نیستند و قرار نیست جامعه بدون دولت را آنان ایجاد کنند. آنارشیسم و جامعه آنارشیستی زمانی تحقق پیدا می کند که انسانها به خود باوری برسند و توانائی و قدرت خود را باور کنند و تصمیم بگیرند که به این جامعه نابرابر و ضد انسانی دولتها پایان دهند. دولتهای راست و چپ اشتراکاتی دارند که از اساسی ترین نقد های عمده آنارشیستها است و صرفا مذهبی نبودن دولتهای چپ باعث نخواهد شد که آنارشیستها اصول اساسی نقد خود را به وجود هر نوع دولتی نادیده بگیرند و مبارزات اصولی و اساسی خود را با دولتها به فراموشی بسپارند. بسیاری از آنارشیستها با همه احزاب و دولتها مرزبندی دارند. آنارشیستهایی که مخالف تسلط عده ای خاص برسرمایه همگانی و انباشت ثروت هستند برایشان فرق نمی کند که کنسرنها و کارتل های عظیم اقتصادی سرمایه داری باشند یا تسلط چپ ها بر سرمایه همگانی و انباشت ثروت در غالب سرمایه داری دولتی باشد. فرقی نمی کند که دیوان سالاران راست حاکم باشند یا چپ , زمانی که مثلا یک حزب انقلابی چپ باشد صرف چپ بودن یا اعتقاد به انقلاب باعث نمی شود که دیدگاه ها و انتقادات آنارشیستها به ساختار و کارکرد احزاب حتی چپ نادیده گرفته شود و اصول و پرنسیبهای آنارشیستی را نادیده بگیریم. اگر کسی به دولت چپ و احزاب چپ اعتقاد داشته باشد صرفا یک چپ است و البته شاید چپی با گرایشات آنارشیستی باشد که البته اصلا اشکالی هم ندارد . به هر حال در روند مبارزه می توان با افراد چپ و کمونیستی که ضد اتوریته و اقتدار هستند همکاری مشترک داشت ولی به هیچ عنوان تلاش نخواهم کرد که بعد از سقوط هر دولتی باز دولتی جدید شکل بگیرد حتی اگر دولتی چپ باشد و از آنجائی که آنارشیسم یک نیروی سوم است در مقابل دولتهای راست و چپ بنابراین تمام تلاش خود را می کنم که راه سوم را تبلیغ کنم و زمانی که یک دولت خون انسانها را با ابزار سرکوبش بر زمین می ریزد و زندان و پلیس دارد دیگر فرقی نمی کند که چپ است یا راست , مردم به وکیل و وصی به نام دولت و حزب احتیاج ندارند و دولت اسم رمز سلطه و به انقیاد در آوردن مردم است. بسیاری چون با شیوه کار و مبارزات آنارشیستی که مستقل و غیر متمرکز است آشنائی ندارند تصور می کنند که این فقط مبارزات حزبی سانترالیسمی و بروکراتیکی است که نتیجه بخش خواهد بود. ناسیونالیسم دردولتهای چپ  به اشکال دیگری عمل می کند و با ایجاد دولت ملی و حفظ مرزها و با ایجاد پلیس و ارتش ملی و میهنی و منافع ملی در غالب یک منطقه جغراقیایی خاص عملا در خدمت ناسیونالیسم خواهند بود .


نه به هر نوع دولت , اقتدار ، سلسله مراتب ، تمرکز ، اتوریته ، سرور و صاحب ، حکومت ، حزب ، مرز ، سلطه , قانون دولتها , تسلیحات نظامی ، نیروگاه اتمی ، فقر، ارتش ، سربازی ، زندان ، سرمایه داری، مرد سالاری ، نابرابری ، الیت گرائی ، مذهب ، خدا و نه به انباشت ثروت و تمرکز قدرت و …

زنده باد انقلاب ضد سلطه گران


نابود باد دولتهای اقتدار گرای راست و چپ


نظام جلالی12.04.2011