۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

از خانم آمنه بدیل منصرف شدن از عمل غیر انسانی قصاص باید درس گذشت و انسانیت آموخت


از خانم آمنه بهرامی  بدیل منصرف شدن از عمل غیر انسانی قصاص در باره مجید موحد باید درس گذشت , بزرگواری و انسانیت آموخت. این تصمیم عاقلانه و انسانی آمنه قادر تقدیر و ستایش است. 
حق آمنه دریافت جایزه صلح نوبل یا کاندید کردن ایشان است چراکه در کشوری که حاکمیت و قانون گذاران و مجریان قدرت به راحتی به جنایت  و قصاص و اعدام متوسل می شوند در مقابل آن انسان آزاده ای پیدا می شود که عدم انتقام و کینه شخصی را به همه انسانها یاد می دهد و درس گذشت و فداکاری و صلح جوئی را به جامعه بشری یادآوری می کند.
آمنه یاد داد که شیوه اسید پاشی آنقدر غیر انسانی است که حتی نباید در مورد کسی که با پاشیدن اسید موجبات بیماری روحی و جسمی او را فراهم کرده است چنین عمل غیر انسانی را انجام داد.
امیدوارم دوستان وبلاگ نویس در این باره بنویسند و از خانم آمنه بهرامی تشکر و قدر دانی کنند. 
قطعا نام خانم بهرامی به عنوان یک انسان بزرگوار و با گذشت ثبت خواهد شد و جنایت مجید موحد نیز در تاریخ باقی خواهد ماند.
در پایان اگر دوستانی امکان مالی دارند لطفا خانم آمنه را برای درمان و بهبودی ایشان  یاریشان کنند.
نظام جلالی 31.07.2011

۱۳۹۰ مرداد ۳, دوشنبه

نکات مثبت و منفی نامه سرگشاده ۵۰۰ فعال مدنی، سیاسی و روزنامه نگار


به نظر من چند نکته مثبت در نامه سرگشاده وجود داشت ولی مخصوصا از2 منظر مهم بود:

1-  در آن تاریخ مشخص یعنی 19.07.2011 ابتدا نامه 300 نفره منتشر شد که یکی مشخصا محکوم کردن تهاجم نظامی 16.07.2011 جمهوری اسلامی به کردستان بود. 

  

2- دیگری واکنش سریع و به موقع در این حرکت درست 3 روز بعد از حمله و تجاوزنظامی به کردستان عراق بود.

همین 2 نکته باعث می شد که از روی ضرورت بتوان صرفا با توجه به کلیات آن ناچارا همراهی کرد و آن را امضا کرد چرا که فضای اینترنت و مباحث انجام شده مخصوصا در فریند فید ,فیس بوک , بالاترین و....خطر بزرگ نوعی همراهی و سکوت در مقابل تهاجم نظامی جمهوری اسلامی را به عناوین مختلف نشان می داد . این نامه فضای  سکوت حاکم شده و بی عملی سیاسی را در آن تاریخ و روزمشخص شکست و این امر بسیار مهمی بود در آن تاریخ , اما یک اشکال  اساسی در پایان متن و راهکار ارائه شده وجود دارد
و آن هم توهم پراکنی و خوش خیالی سیاسی تهیه کنندگان متن نامه ( و نه امضا کنندگان آن ) است که با ظرافتی خاص سعی کردند که موضع سیاسی سازشکارانه خود را به جمع امضا کنندگان تحمیل کنند. تنظیم کنندگان نامه ( و نه امضا کنندگان آن ) در پایان متن اینگونه نوشته اند: 
همچنین پیشنهاد و راهکار ما برای حل مسئله‌ی کُرد در ایران، نه جنگ مسلحانه و حمله‌ی نظامی که فراهم آوردن فضای فعالیت مدنی از سوی حاکمیت و طرح مطالبات کُردها توسط فعالان و احزاب منتقد و مخالف به شیوه مسالمت آمیز است.

نوشتن چنین پیشنهاد و راهکاری خطاب به حاکمیت اگر نگوئیم که خوش خیالی سیاسی و ساده انگارانه است اما می توان گفت که با واقعیات سیاسی حاکم بر سیاستها و ماهیت رژیم اصلا هم خوانی ندارد و حاکمیتی که از بین بیش از 70 میلیون جمعیت ایران فقط صلاحیت 4 نفر را تائید می کند یعنی اینکه فقط به 4 نفر اعتماد دارد که در ابتدا 3 نفر آنها به تقلب در انتخابات درون حاکمیتی اعتراض می کنند که یکی (محسن رضائی ) بعد از مدتی سازش می کند و به غلط کردن می افتد و 2 نفر دیگر را رژیم سران فتنه می نامد و نه تنها آنان را در خانه زندانی می کنند بلکه همسران آنها را نیزکه در حاکمیت نقش داشته اند را نیززندانی می کنند و ده ها نماینده سابق مجلس , وزیر سابق و معاون وزیر سابق رژیم  راهمچنین  زندانی و به محاکمه و اعترافات تلویزیونی می کشانند و هزاران نفر را زندانی و شکنجه می کنند و از تجاوز نیز دریغ نمی کنند و ده ها نفر در اعتراضات خیابانی کشته و هزاران نفر زخمی می شوند . 

اکنون کاندید چهارم را نیز جریان انحرافی و مرتبط با اجنه می نامند و حتی پس از آن بحث خوردن و حلال بودن گوشت شیطان و اجنه ای مطرح می شود که وجود خارجی ندارند و احمدی نژاد را تهدید می کنند که آقا خامنه ای می تواند زن شما را به شما نیزحرام کند وعلاوه بر آن ده ها نفر از افراد مرتبط با مشائی و احمدی نژاد را دستگیر می کنند.

علاوه بر همه این موارد حداقل 17 وبلاگ نویس و 22 روزنامه نگار و چند بازیگرو کارگردان سینما و ده ها نفر ازفعالین جنبش زنان , دانشجوئی و کارگری و صدها بازداشتی اعتراضات خیابانی هنوز در زندان هستند و همچنان اعدام غیر انسانی و وحشتناک گروهی و دسته جمعی زندانیان تحت عناوین مختلف ادامه دارد و طرح سلب امنیت اجتماعی و سرکوب زنان و جوانان ادامه دارد و همه ذکر و فکر حاکمیت چگونگی پیش بردن طرح تفکیک جنسیتی و جدا سازی هرچه بیشتر زنان و مردان در اجتماع است.

بنابراین چنین پیشنهاد و راهکاری که انجام آن توسط حاکمیت غیر ممکن است فقط می تواند یک خوش خیالی سیاسی باشد.

به باور من راهکار گریز ناپذیری که در مقابل مردم ایران وجود دارد یادگیری از تجربیات مردم سوریه و عدم سازش با حاکمیت و پایداری در مبارزه است.



نظام جلالی 25.07.2011


۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

آیا ترور دانشمند هسته ای توسط باند مافیایی خامنه ای صورت گرفته است یا باند جریان انحرافی


بر خلاف آنچه که رژیم از هم اکنون و ساعاتی بعد از انتشار خبر تلاش می کند که ترور امروز را نیز به موساد ارتباط دهد اما علنی شدن اختلافات و درگیری ها مابین باند مافیایی رهبری و باند مافیایی احمدی نژاد پس این احتمال نیز وجود دارد که ترور داریوش رضائی نژاد با درگیری های باند های مافیایی حکومت در ارتباط بوده باشد و یا اینکه رژیم با ترورهای اخیر مانند کشتن روح‌اله داداشی و ترور داریوش رضائی نژاد اهداف مشخصی را دنبال می کند و بعید نیست که سرچشمه هر 2 قتل در خود نهاد های امنیتی حاکمیت باشد که به منظوررسیدن به اهدافی صورت می گیرد.
به نوشته سایت آینده با ترور یك دانشمند هسته ای دیگر از دانشگاه شهید بهشتی، بعد از شهادت مسعود علیمحمدی، مجید شهریاری و ترور ناكام فریدون عباسی، چهارمین مورد از ترورهای هدفمند علیه برنامه هسته‌ای كشورمان انجام شد.
به گزارش خبرنگار آینده دانشمند مذكور كه دكتر داریوش رضایی‌نژاد نام دارد، در موضوعات مربوط به انرژی هسته ای فعالیت می كرده است و براثر ترور امروز در مقابل منزلش به شهادت رسیده است.
طبق اطلاعات رسیده، همسر آن شهید نیز به شدت مجروح شده و در بیمارستان است.
وی عصر امروز هنگام خروج از منزل خود به دست عواملی ناشناس كه سوار بر یك موتور سیكلت بودند بعد از شلیك گلوله در خیابان بنی‌هاشم خیابان خادم رضائیان به شهادت رسید و همسر وی نیز بر اثر اصابت گلوله مجروح شد.
در برخی رسانه ها نام داریوش رضایی مطرح شده كه وی بعنوان متخصص راكتور هسته ای در مراسم روز انرژی هسته ای سخنرانی كرده است این فرد عضو هیات علمی دانشگاه محققق اردبیلی مطرح شده  است.
بر اساس گزارشات اعلام شده این شخص دكترای فیزیك داشته و استاد دانشگاه بوده است.
وی در سال 1344 در روستای اوچبلاغ اردبیل متولد شد. دوره دبیرستان را در شهر تهران در دبیرستان نمونه مردمی شریعتی (تهرانپارس) به اتمام رساند. در سال 1367 جهت تحصیل در رشته فیزیك كاربردی وارد دانشگاه تبریز شد. پس از اتمام دوره كارشناسی در سال 1372 وارد دانشگاه صنعتی امیركبیر (پلی تكنیك) شد و در رشته مهندسی هسته ای (گرایش مهندس راكتور) در این دانشگاه تحصیل كرد.

در حین تحصیل در مقطع كارشناسی ارشد از اعطای بورس تحصیلی وزارت علوم تحقیقات و فناوری برخوردارشد.


پایان نامه مقطع كارشناسی ارشد خود در زمینه فیزیك نوترون در سازمان انرژی اتمی ایران در بخش راكتور گذراند. پس از اتمام دوره كارشناسی ارشد در سال 1375برای انجام تعهد بورسیه به عنوان عضو هیات علمی در دانشگاه محقق اردبیلی شروع بكار كرد.
 پس از ورود موساد به كشور و ترور شهید علیمحمدی كارشناسان نسبت به احتمال ترور دانشمندان دیگر هسته ای كشور هشدار داده بودند و خواستار مجازات اعدام مجید فشی یكی از عوامل اجرایی ترور در محل حادثه شده بودند.

ابراهیم نبوی باز فیلشان یاد هندوستان کرد

ابراهیم نبوی باز فیلشان یاد هندوستان کرد البته از ایشان انتظار دیگری هم نمی توان داشت. آنانی که انتظار دارند تا نبوی منافع خود را در کنار جنبش مردمی بداند به بیراهه رفته اند و از توهم آنها ناشی می شود. طبیعتا هر نویسنده ای بر اساس منافع خود قلم می زند  و از خود واکنش نشان می دهد و منافع نبوی با منافع قدرت حاکم گره خورده است . البته طبق معمول وقتی نوشته ابراهیم نبوی را خواندم تمامی جنایات 33 ساله حاکمیت جلوی چشمانم آمد و بعد از خواندن توجیهات نبوی برای سازش همه تصاویرجنایات وحشتناکی مانند کهریزک و حمله به کوی دانشجویان و....در ذهنم نقش بست و حالت تهوع گرفتم. نبوی دم از سازش با حاکمیتی می زند که هنوز در حال دستگیری وبلاگ نویسان و روزنامه نگاران و هنرمندان کشورمی باشند که همچنین با پیشبرد طرح امنیت اجتماعی وبه اصطلاح مبارزه با بدحجابی در حال تحقیر , توهین و سرکوب هر روزه زنان و جوانان ایران هستند

و همه اندیشه حاکمان مرتجع چگونه جدا سازی و تفکیک جنسیتی در جامعه است.

۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

ما وبلاگ نویسان چگونه می توانیم سطح همکاریها را گسترش دهیم



ما وبلاگ نویسان علاوه بر لینک کردن یکدیگر حداقل حول 4 خواسته می توانیم با هم همکاری کنیم.
1- دفاع از وبلاگ نویسان زندانی به اشکال گوناگون
2- دفاع از مبارزات خیابانی مردم که اینک در خاورمیانه و اروپادر جریان است مخصوصا تمرکز بیشتر بر مبارزات مردم سوریه چراکه سرنوشت حکومت اسد پاشنه آشیل جمهوری اسلامی است.
3- حمایت از ادامه مبارزات خیابانی و سایر شیوه های مبارزاتی مردم در ایران
4- تحریم انتخابات و ایجاد کمپین وبلاگ  نویسان برای آن

۱۳۹۰ تیر ۲۸, سه‌شنبه

چگونه می توان هزینه سیاسی دستگیری وبلاگ نویسان را برای رژِیم بالا برد ?


همانطور که می دانید 16 وبلاگ نویس و 22 روزنامه نگار در زندانهای جمهوری اسلامی در بند هستند و علت این همه دستگیری وبلاگ نویسان و روزنامه نگاران توسط ماموران وزارت اطلاعات آنست که برای خوش خدمتی و دریافت پاداش و بالارفتن حقوق و مزایا و ارتقا مقام شغلی خود نیاز دارند که با پرونده سازی و شکنجه متهمان و قربانی کردن شهروندان, موقعیت خود را درمافیای سازمان امنیت تثبیت کنند. برای آنان اصلا جان و سرنوشت انسان مهم نیست بلکه برای رانت خواری در حکومت و استفاده از امکانات گسترده مالی وزارت اطلاعات می بایست یک کارنامه موفق امنیتی از خود ارائه دهند و برای وزارت اطلاعات و حاکمیت نیز نکته مهم ایجاد ترس و ارعاب در جامعه است و مهم نیست که چه کسانی قربانی حاکمیت اسلامی می شوند.

اکنون سئوالی که در مقابل ما قرار دارد آن است که چگونه می توان هزینه سیاسی دستگیری وبلاگ نویسان را برای رژیم آنقدربالا برد تا اینکه حکومت نتواند به راحتی و فله ای اقدام به دستگیری وبلاگ نویسان کرده و با شکنجه آنها را وادار به اعتراف بر علیه خود نماید?

بابت بالابردن هزینه سیاسی دستگیری وبلاگ نویسان برای حکومت اسلامی حداقل 10 راهکار را می توان پیشنهاد نمود.
1- هر وبلاگ نویسی در خارج از کشور می تواند محتوای وبلاگهای وب نویسان زندانی را در وبلاگ خود باز تکثیر کند و علت باز نشر آن را که اعتراض به دستگیری نویسنده آن است را بنویسد. در واقع با دستگیری هر وبلاگ نویس باید آنقدر مطالب آن را باز نشر داد که رژیم بداند با دستگیری وبلاگ نویسان صرفا باعث انعکاس بیشتر مطالب آنان در جامعه می شود.

2- وبلاگ نویسان خارج از کشوراقدام به ایجاد وبلاگهای جدید نموده و محتوای وبلاگ وب نگار زندانی را در آن چاپ نمایند و در وبلاگ ایجاد شده بنویسند که در اعتراض به دستگیری نویسنده وب نگاراقدام به باز تکثیر وبلاگ وب نویس زندانی کرده اند تا رژیم بداند که با دستگیری وبلاگ نویسان صرفا باعث افزایش و ازدیاد وبلاگ وب نویس دستگیر شده خواهند شد.

3- انتشار خبر دستگیری وبلاگ نویسان در یکایک وبلاگهای خود

4- نوشتن مقالات و مطالب گوناگون در حمایت از وب نویسان زندانی(بازی وبلاگی)

5- ایجاد صفحه فیس بوکی جهت حمایت از یکایک آنان

6- پخش خبر دستگیری آنان به زبانهای مختلف و به اشکال گوناگون

7- تهیه ویدئو حمایتی از آنان و گذاشتن آن در یوتوب

8- تلاش برای جلب حمایت وبلاگ نویسان جهان از وبلاگ نویسان زندانی

9- برگزاری تظاهرات حمایتی از زندانیان در خارج از کشور

10- ایجاد کمپین وبلاگ نویسان جهت حمایت از وبلاگ نویسان زندانی



اسامی چهارده تن از وبلاگ نویسان زندانی به قرار زیر است :

ايمان مسجدی ، امير لطيفی ، محمدرضا گلی زاده ، لادن مستوفی مآب ، هانيه صانع فرشی، حجت نيكويی , سپهر ابراهيمی , حسین رونقی ملکی , سعید ملک‌پور, وحید اصغری , نوید خانجانی , سخی ریگی, محمد پورعبدالله , محمدرضا پور شجری (سیامک مهر)

امیدوارم سایردوستان نیز در این زمینه راه های دیگری نیز پیشنهاد کنند.


نظام جلالی 19.07.2011

۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه

سبک کار و شیوه مبارزات آنارشیستی و تلاش های احمقانه وزارت اطلاعات

 

 

به باور من , سبک کار و شیوه مبارزات آنارشیستی غیر نظامی ولی در عرصه سیاست یا  اجتماع  یا فرهنگ یا هنر است ودر هر حوزه ای  بسیار گوناگون و متنوع است و همین تنوع در شکل مبارزه است که وزارت اطلاعات را کلافه کرده است و دستگاه های امنیتی رژیم جمهوری اسلامی با یک جریان فکری روبرو شده اند (که مانند هر دولتی) هیچ شناختی از چگونگی و نحوه فعالیت آن ندارند ( و از همه گیر شدن آن در جامعه و تبدیل به یک افق نوین برای مردم هراسناکند) اما علت این ناشناختگی در ماهیت خود آنارشیسم است که مبارزه جدا از زندگی نیست. ماموران امنیتی رژیم بسیار تابلو و احمقانه تلاش می کنند از شکل و شیوه مبارزات آنارشیستی باخبر شوند و یا برای خود چیزی را در ذهنشان ترسیم کنند و به وزارت اطلاعات اعلام کنند که یافتیم , یافتیم , حال آنکه آنارشیسم به تعدادی فرد آنارشیست محدود نمی شود (که بخواهند مراقب آنها باشند) بلکه یک جنبش جهانی است و رفتار آنارشیستی از واکنشهای ذاتی انسان نشات می گیرد بنابراین تعیین مرز رفتار طبیعی آنارشیستی با رفتار آگاهانه آنارشیستی بسیار دشوار است .امروزه آن شکل ازمبارزات توده ای که دراسپانیا, یونان و در برخی از کشورهای خاورمیانه در جریان است بسیار به تفکرات آنارشیستی نزدیک است و اصلا هم اینکه آن را چه بنامیم مهم نیست بلکه شکل توده ای,غیرحزبی و افقی آن مهم است که این موج جدید مبارزاتی دیر یا زود به ایران هم خواهد رسید. مبارزه ای که هیچ سازمانی آن را سازماندهی نمی کند.
در مبارزات آنارشیستی , نه کسی به کسی فرمان می دهد و نه کسی از دیگری فرمان می گیرد. اصلا مهم نیست که فردی که مبارزه می کند خود را آنارشیست بداند یا نداند اما آن چیزی که مهم است مانند یک آنارشیست مبارزه کند و مهمترین ویژگی آن ابتکار, خلاقیت , استقلال فکری و عملی فرد در مبارزه است. در روند مبارزات آنارشیستی هیچ فرد و جمعی از نحوه مبارزه دیگر افراد و جمع های آنارشیستی اطلاعی ندارد. جمع های آنارشیستی بسیار کوچک ( 2 یا 3 نفره ) می باشند که هم ضربه پذیر نباشند و هم موجبات اقتدار و اتوریته فردی در آن فراهم نشود ولی بسیاری از آنارشیستها در جوامع سرکوبگر مانند ایران اساسا فردی فعالیت  می کنند. گروه های آنارشیستی (چنانچه در یک جامعه ای وجود داشته باشند) فاقد ارتباط ارگانیک با یکدیگرهستند. آنارشیستها از شکل و نحوه مبارزات یکدیگر آگاه نیستند و در واقع نه با یکدیگر تماس می گیرند و نه به یکدیگر گزارش می دهند و هیچ فردی برای دیگری توصیه ای ندارد که چگونه مبارزه کنید. آنارشیستها به جای مردم مبارزه نمی کنند بلکه به جای خودشان و برای رسیدن به یک جامعه انسانی تلاش می کنند. آنارشیست ها اندیشمند و متفکر بزرگ و کوچک ندارند و خود را نیز وکیل و وصی مردم نمی دانند و قرار نیست آنها برای مردم بهشت بر روی زمین را فراهم کنند ولی هر گونه تغییر جدی و اساسی در وضعیت زندگی مردم فقط توسط خود مردم ممکن است (آنهم در یک جامعه آنارشیستی بدون دولت و نهاد ها, ساختارها و واحد های وابسته به آن ) که در شورا های مستقل, واحد های خود گردان و تشکلات داوطلبانه اجتماعی, سیاسی, فرهنگی و هنری که با مشارکت , همفکری و خرد جمعی در جهت زندگی انسانی تر و راحتر شکل بگیرد و زمانی یک جامعه آنارشیستی ایجاد می شود که مردم آن جامعه به ضرورت مشارکت جمعی خودشان با حقوق برابر رسیده باشند و کسی را دانا تر از خود و یا خود را از کس دیگری دانا تر ندانند و به هیچ گونه رهبر سیاسی یا مذهبی تن ندهند و از طرفی دیگر, توان و قدرت خود را برای اداره جامعه ای بدون دولت همراه با سایر افراد جامعه به شکلی برابرباور کنند و به آن برسند.

از آنجائی که در آنارشیسم ارزش خود انسان است بنایراین در روند مبارزه اهمیت جان و سرنوشت خود انسان ( منظور حتی یکنفر) از کار سیاسی اش مهمتر است و نباید هیچ انسانی در روند مبارزه آسیب ببیند بنابراین هر کدام از ما با این منطق طوری باید فعالیت کنیم که به زندگی خود و دیگران آسیبی نزنیم . آنارشیستها خود را پیشروان و پیشگامان یا نیروی پیشرو مبارز مردمی نمی دانند و جدای از توده های مردم نیستند و انسانهایی کاملا معمولی به مانند دیگر انسانها هستند.



این نوشته فقط نظرات فردی یک آنارشیست در تاریخ 16.07.2011 می باشد و می تواند این نظرات اکنون و یا در آینده  تا حدی درست یا غلط باشد. به هر حال هدف از این نوشته ایجاد بحث و مباحثه جمعی است.


نظام جلالی

۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه

من از سرزمینی تاریک می آیم

من از سرزمینی تاریک می آیم   
که مرگ , آرزوی جوانان آن است

من از سرزمینی تاریک می آیم

که صحنه اعدام , نقاشی کودکان آن است

من از سرزمینی تاریک می آیم

که دل حاکمان , چو شبی ظلمانی است

من از سرزمینی تاریک می آیم 

که تنها پرنده اش , کرکس است

من از سرزمینی تاریک می آیم

که هنرمند قرن 21 آن , دادائیست است

من از سرزمینی تاریک می آیم

که خنده مردمان , نزد جوانان, دردناک است

من از سرزمینی تاریک می آیم

که لبخندی بر لب جوانانش, کیمیا است


من از سرزمینی تاریک می آیم

که افسردگی جوانان آن , مد روز است

من از سرزمینی تاریک می آیم

که خودکشی , سرگرمی جوانان آن است

من از سرزمینی تاریک می آیم

که اسلام ناب محمدی , حکم فرما است

من از سرزمینی تاریک می آیم

که منتظر ظهور مهدی از چاه است

نظام جلالی
15.07.2011

۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه

چپ با کدامین نیروهای اجتماعی همراه و همگام است ?

در تاریخ 03.07.2011  بحث آزاد جمعی از چپ های شهر کلن با موضوع "چپ با کدامین نیروهای اجتماعی همراه و همگام است" برگزار شد.
به نظر من بحث های طرح شده از طرف رفقا نشان می دهد که نظرات رفقای چپ کلن متاسفانه در کلیات بسیار به هم نزدیک شده است ( تاسف به دلیل آنکه گوناگونی و اختلافات نظری ما می توانست باعث اندیشیدن و رشد جمع شود و بحث های متفاوتی شکل بگیرد ولی در آینده شاهد بحث های شبیه به هم خواهیم بود و تنوع نظری از بین خواهد رفت که به این دلیل ما می توانیم در جمع های سیاسی دیگرو احزاب چپ, در شهر کلن , شرکت کنیم تا شاهد بحث های گوناگون باشیم . در واقع در آینده می توانیم گاهی اوقات با رفتن در جمع های متفاوت , وارد بحث های آنان شویم در صورتی که  امکان شرکت در جلسات آنان را داشته باشیم که در آن صورت می توانیم شرکت کنیم. امیدوارم تشکلات موجود چپ در شهر کلن آمادگی گفتگو و بحث رفیقانه با چپ های شهر کلن را داشته باشند و از آن استقبال کنند. ما از رفتن به جمع های سیاسی دیگر واهمه نداریم و وقتی آنان در جلسات بحث آزاد ما شرکت نمی کنند ما می توانیم به جلسات بحث آنان برویم. به هر حال ما چون به دنبال یکسان سازی جامعه وافکار آدم ها نیستیم و جامعه ای پویا خواهد بود که آدم ها مثل هم فکر نکنند و در جامع کلا تنوع وجود داشته باشد)  به گمان من تاثیرات مبارزات مردم در خیابانها و میدان های خاورمیانه , اسپانیا و یونان و...است  که در عمل نشان داد که  برای تغییر و تحولات سیاسی توسط نیروهای مردمی لزوما به حزب نیاز نیست و در واقع شکل نوینی از خود سازماندهی مردمی همراه با مشارکت عمومی عملا میسر است. اگر تا کنون احزاب می توانستند تبلیغ کنند که تنها حزب است که می تواند مردم را سازماندهی و هدایت کند و جهان دیگری ممکن است ولی فقط توسط حزب نوین طبقه کارگرشدنی است و به این منظور هر چند نفر یا چندین نفری اقدام به تشکیل حزب لنینی نمودند و امیدوار بودند که تاریخ تکرار شود تا بتوانند نقش حزب بلشویک را بازی کنند و بتوانند بر طبقه کارگر و کل جامعه حکومت کنند وبا اعمال سلطه خود بتوانند انحصار قدرت و ثروت جامعه را به دست بگیرند تا بتوانند خوشبختی را همانند اتحاد جماهیر شوروی و حزب کمونیست آن , برای طبقه کارگر به ارمغان بیاورند.

آن چیزی که برای دولتهای سرمایه داری اسپانیا و یونان خوشایند نبود و از آن واهمه دارند آن است که با انبوهی از توده معترض مردم مواجه شدند که پرچم هیچ حزبی را در دست ندارند و دولتهای سرمایه داری نمی دانند که با چه نوع نیرویی طرف هستند و حزبی نیست در راس اعتراضات که بتوانند با رهبران حزبی وارد گفتگو و مصالحه  شوند. در واقع آلترناتیو جدید , آلترناتیو غیر حزبی بود که با اتکا مردم به قدرت خودشان و از پائین و به صورت افقی و با حقوق برابر شکل گرفت ولی دولتهای یونان و اسپانیا وحشیانه مردم را سرکوب کردند که تصاویر غیر انسانی سرکوب اعتراضات مردم در یوتوب وجود دارد.


در سوریه مبارزات مستقل و خودسازمانده مردم از دیگر کشورها درخشانتر بود. با وجود هزاران کشته , زخمی و زندانی مردم سوریه بدون ترس و مصالحه به مبارزات دلیرانه خود ادامه می دهند.

دولت سوریه ( با توصیه تئوریسین های امنیتی جمهوری اسلامی و تکیه بر تجربیات حکومت ایران به منظور خریدن زمان برای خود و خسته شدن مردم از اعتراضات طولانی و نا امیدی آنان ) اجلاس دولتی گفتگوی ملی برای خروج از بحران دولت بشار اسد را روز یکشنبه 11.07.2011 در دمشق آغاز کرد.شرکت کنندگان دولتی در این جلسه به بهانه  احترام به “شهدای” وقایع اخیر سوریه، یک دقیقه سکوت کردند تا اینگونه وانمود کنند که همه دولت در کشتار نقشی ندارد ودر سوریه نیز اصلاح طلب سبزدولتی وجود دارد تا با تعمیق مردم و امید بستن مردم به اصلاحات , جلوی موج خروشان خشم و آگاهی مردم را سد کنند و بتوانند با ایجاد اختلاف و کاهش اعتراضات امکان سرکوب باقی مانده معترضان را فراهم کنند. فاروق الشرع، معاون رییس جمهوری، ریاست جلسه را به عهده داشت ولی خوشبختانه ازمخالفان کسی حضور نداشت و این گفتگوها را تحریم کردند چراکه هیچ سازمانی سازمانده  اعتراضات مردمی نیست و اعتراضات خود جوش و از متن جامعه بر خواسته است و هر کسی با دولت وارد گفتگو شود فقط موجبات خشم مردم  بر علیه خود را فراهم خواهد کرد .


در مصر احزاب راست اسلامگرا همراه با نظامیان با حمایت دولتهای سرمایه داری بر جنبش مصر سوار شدند و در قدرت قرار گرفتند . هر چند که در ابتدای اعتراضات مردمی اخوان المسلین شرکت نداشت و اینبار دولت جدید بود که آغاز دور جدید مبارزات مردم مصر را سرکوب کرد.

در تونس نیزسرمایه داری جهانی نگذاشتند که مبارزات مردم  به نتیجه خوب و مثبتی برسد و هر از چند گاهی نیز که مردم معترض به خیابان می آیند سرکوب می شوند.


در لیبی نیز مبارزات مردم را که ابتدا بدون رهبری بود برایش رهبری تراشیدند و بعد از توافق با آنها از مخالفان حمایت آرام و قطره چکانی کردند و آنها را به مرگ گرفتند که به تب راضی شوند
.

به باور من چپ غیر حزبی با آن نیرو های اجتماعی و جنبش هایی در سطح جهان و ایران همگام وهمراه هست که افقی و از پائین , ضد سرمایه داری , ضد اقتدار و ضد اتوریته هستند و علیه سلطه به هر شکلی و علیه تمرکز قدرت و مخالف انباشت ثروت هستند و علاوه بر آن همراه مطالبات و خواستهای موجود در جامعه است که به طور طبیعی بخشی از خواستهای چپ می باشد یعنی آنکه هر جنبش و حرکتی حتی اگر حول یکی از خواستها و مطالبات چپ باشد باید بداند که چپ متحد طبیعی اوست و در کنارش قرار دارد. به عنوان مثال چند ماه پیش که در بالاترین چند صد نفر از کاربر های ضد مذهب و سرنگونی طلب را ظرف چند روز حذف کردند و اعتراضات فراوانی به فضای غیر دموکراتیک حاکم بر بالاترین صورت گرفت ما شاهد سکوت افرادی بودیم که عضو احزاب بودند و کاملا فرصت طلبانه سکوت کردند و منافع حزبی آنان ماندن در بالاترین برای تبلیغ سایتهایشان بود چراکه بازار کساد سایت های آنان را رونق بخشیده بود .در حالی که به طور طبیعی احزاب چپ باید در کنار کاربرهایی قرار می گرفتند که هم ضد مذهب بودند و هم سرنگونی طلب اما در عمل فقط ما آنارشیستها که چند نفر نیز بیشتر نبودیم از اعتصابات و اعتراضات آنان حمایت کردیم و برای ما پایبندی به اصولمان را در عمل نشان دادیم و آنانی که در آرزوی به قدرت رسیدن هیچ آرزوی دیگری ندارند همیشه منافع حزبیشان بر منافع جنبش اولویت دارد و خواهد داشت بنابراین به همین دلیل است که تاکید من بر نیروی چپ غیر حزبی است که سودای به قدرت رسیدن را در سر نمی پروراند
و فقط به فکر منافع جنبش است. به هر حال هر حزب کمونیستی و چپی که هنوز اعضای آن در بالاترین لینک می دهند و تبلیغ حزبشان را می کنند همان هایی هستند که پشت سرنگون طلبان وبی مذهبان و منتقدین مذهبی  را خالی کردند در حالی که شعار علیه مذهب می دهند و ظاهرا سرنگونی طلبند و از اعتراضات و اعتصابات ظاهرا دفاع می کنند ولی در عمل در اعتصابات شرکت نمی کنند و شعار همبستگی بین اللمللی آنها گوش فلک را کر می کند اما وقتی کمپین دفاع از مردم خاورمیانه و اسپانیا و یونان زده می شود در آن شرکت نمی کنند و حمایت نیز نمی کنند و فقط در جائی شرکت می کنند که تبلیغ حزبشان شود تا که شاید راه صعود به قله قدرت سیاسی و سعادت ابدی را برایشان هموار کند.

نظام جلالی 11.07.2011

گزارشی از رشد آنارشیسم در کردستان ترکیه

به گفته یک فعال سیاسی چپ,  یک گروه آنارشیستی در ترکیه بوجود آمده است به اسم "کلاغ سیاه "که سابقا فعالین آن عمدتا عضو حزب پ ک ک بوده اند و اینک به آنارشیسم رسیده اند و به نقد پ ک ک و احزاب هرمی و میلیتاریسم می پردازند. این گروه آنارشیستی در هر شماره 1000 عدد روزنامه 60 تا 70 صفحه ای منتشر می کنند که تمام این روزنامه ها به سرعت به فروش می رسند. نکته دیگر آنکه مردم به طور گسترده از فیس بوک استفاده می کنند. به گفته این فعال سیاسی , کتاب جدید عبدالله اوجلان , حاکی از تفکرات آنارکو فمینیسم او می باشد و در این کتاب به نقد ناسیونالیسم و اتوریته و اقتدار می پردازد.

با توجه به گزارش بالا , بنابراین به زودی شاهد رشد آنارشیسم در ابعاد توده ای در کردستان ترکیه خواهیم بود چراکه تغییر نظرات عبدالله اوجلان به سمت آنارکو فمینیسم و وجود چنین گروه فعال آنارشیستی و وجود پایگاه توده ای حزب پ ک ک و حضور جدی زنان در این حزب عامل ایجاد یک جنبش آنارشیستی در کردستان خواهد شد. قطعا این گرایش آنارشیستی بر حزب پژاک نیز تاثیرات خود را  خواهد گذاشت .

حمله فاشیستها امروز صبح به کمپ میدان رودولف


تهدید حمله فاشیستها در 29.06.2011 به کمپ میدان رودولف در کلن آلمان امروز یکشنبه 10.07.2011عملی شد که متاسفانه منجر به زخمی شدن چند نفر گردید که 2 رفیق زخمی تر شدند که یکی از آنان سرش ضربه  دیده است . در این حمله که امروز ساعت 4 صبح صورت گرفت 20 تا 30 فاشیست با صندلی و گاز فلفل به رفقای کمپ حمله کردند .
ضمنا از امروز محل کمپ نیز تغییر می کند.
همانطور که در گزارش احتمال  خطر حمله فاشیستها به کمپ در تاریخ 29.06.2011 نوشته بودم که تا ساعت 24.30 امشب چهارشنبه اوضاع آرام بود ولی این خطر همچنان وجود دارد. طبق خبر های رسیده فاشیستها در فیس بوک با ایجاد چند صفحه اعلام کرده اند که امشب به کمپ میدان رودولف حمله خواهند کرد. البته اگر این حمله امشب صورت نگیرد به معنای آن نیست که این خطر در شب های دیگر نیز وجود نخواهد داشت.
دراعلام همبستگی و ادامه حرکتها و اشغال میدان ها که از خاورمیانه آغاز شد وبه اسپانیا , یونان و فرانسه و... کشید , از تاریخ 19.06.2011 چندین نفر از جوانان و فعالین متعرض به سیاستهای ریاضت طلبانه دولت سرمایه داری حاکم , اقدام به ایجاد کمپ میدان رودولف و حضور شبانه روزی در آنجا کرده اند که این حرکت همچنان ادامه دارد.
با توجه به حرکت صورت گرفته و حضور جوانان در میدان رودولف , طبیعی است که اکنون فرصت بسیار مناسبی برای حضور تمامی معترضین و معتقد به چنین حرکتهایی می باشد.
حضور ما در میدان رودولف همبستگی با متحصنین در یونان، اسپانیا و فرانسه است و هم اعتراض به سرکوبهایی که از سوی دولتهای مزبور در طی چند هفته گذشته صورت گرفته است.
ما در همان جا با بحث و گفتگو ها برای آکسیونهایی که ضد استثمار است تصمیم می گیریم و بر ضد آنها مبارزه می کنیم
این حرکت مردمی از گرایشات ضد اتوریته، ضد اقتدار، ضد سلطه وضد سرمایه داری و به شکل افقی از پایین در حال شکل گیری است و  به هیچ  حزب خاصی وابستگی ندارد.
در صورت پیوستن به این حرکت اعتراضی به اشکال زیر میتوان از این حرکت حمایت کرد.

  1. حضور خودتان در میدان و بردن وسایل لازم برای خواب جهت اقامت درازمدت
  2.  در اختیار گذاشتن وسایل لازم همچون چادر , کیسه خواب و.... به متحصنین در صورت نیازآنان
  3. حضور چند ساعته در میدان در طول روز
  4. بردن مواد غذایی و آب جهت حمایت از متحصنین در میدان.
  5. حضور کوتاه مدت صرفا" جهت اعلام حمایت از متحصنین.
  6. بازتاب دادن خبر تحصن در رسانه های مختلف و پوشش خبری آن
  7. اعلام خبر ازطرق گوناگون به دوستان و رفقا ( ایمیل , فیس بوک , تلفن , تویتر,  فریند فید , وبلاگ و...)  
  8. و به هر طریقی که می توانید به متحصنین اعلام کنید که تنها نیستند.
9- از بردن شمع, موزیک, پلاکارد, لگن پلاستیکی برای شستن ,زیرانداز, میز ,صندلی , پتو, نیمکت و ایده های جدید استقبال می کنند

۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

جشن حباب ها در تهران تجربه ای موفق که باید از آن آموخت

صدها نفر ازمردم تهران , امروز 17 تیر برابر با 08.07.2011  در پارک پردیسان برای درست کردن "حباب" که از طریق فیس بوک  خبر رسانی شده بود در آن شرکت کردند.جشن حباب ها در تهران تجربه ای موفق است که باید از آن آموخت ودر سرتا سر ایران و جهان آن را ادامه دهیم. بازی ها و سرگرمی های سالمی مانند جشن حباب ها , بادبادک بازی و...که در آنجا انجام شد که باعث نشاط و شادی انسانها در کنار هم می شود ایده بسیار خوبی است که باعث دوستی و نزدیکی آدم ها به یکدیگر می شود. امیدوارم این برنامه های شادی آفرین هفتگی شود و هر جمعه بعداظهر برگذار شود و هر ماهی را می توان به یک مسابقه و جشن اختصاص داد.

۱۳۹۰ تیر ۱۵, چهارشنبه

سید ابراهیم نبوی و اسب تراوایش


ابراهیم نبوی دوباره با اسب چوبی تراوا یش , وارد گود سیاست شد و از حول حلیم ,  افتاد تو دیگ بازی سیاست , چراکه باز برای حکومت جدش (آقا امام نبوی و شرکا )  احساس خطر کرد که باید به وظیفه شرعی خود عمل کند. 
ابراهیمی نبوی با ناراحتی و قلمی نا آرام به مجتبی واحدی می تازد و فکر می کند دوباره اسلام ناب محمدی به خطر افتاده است و می نویسد : آقای واحدی، کمی آرام باشید!
البته ابراهیم نبوی وقتی خیلی در عرصه سیاست ناراحت می شود از کلمه عوضی ها  در مورد دیگران استفاده می کند و این کلمه چنان در گوگل نیز جا افتاده است که وقتی بنویسید عوضی یا عوضی ها اولین لینک در باره مطلب ابراهیم نبوی است یعنی اینکه این کلمه بعد از استفاده آقای نبوی در نوشته هایشان بر علیه دیگران ,  اصلا با اسمشان عجین شده است یعنی ناخود آگاه بعد از شنیدن این کلمه آدم به یاد آقای ابراهیم نبوی می افتد. البته در مورد اسب تروا نیز همین گونه است و در عرصه سیاست نیز یک دفعه همه یاد ابراهیم نبوی و اسب تراوایش می افتند. البته بعد از طرح اسب تراوا و افتضاح سیاسی که نبوی به بار آورد , مدتی اسب تراوایش را گذاشته بود در پارکینگ خانه اش اما آنطور که معلوم است دوباره اسب چوبی تراوایش را از پارکینگ خانه اش خارج کرده است و دوباره به میدان و عرصه سیاست آورده است. بعد از انتقاداتی که به نبوی شد در مورد نوشتن مقاله اش با نام عوضی ها , اینبار با عصبانیت می نویسد که آقای واحدی کمی آرام باشید و در نوشته اش تلاش می کند که به آقای واحدی یاد دهد که معنای اصلاح طلبی چیست و ایشان چگونه باید سخن بگویند و در این مقاله می خواهد  خط سازش با خامنه ای را به معنای اصلاح طلبی مورد نظر موسوی و کروبی (که همچنان در حبس خانگی هستند) جا بزند و تلاش می کند که خواننده مقاله با هزار قسم حضرت عباس باور کنند که اصلاحات در جمهوری اسلامی همچنان شدنی است و در این مقاله به واحدی گوشزد می کند که :
"اظهارات حضرتعالی در مورد موضع گیری آقای خاتمی باعث شد تا برخی از طرفداران ایشان از جمله نویسنده دچار ناراحتی شوند." 
البته ناراحتی آقای نبوی که موجب خوشحالی است ولی باید پرسید آیا هر کسی هر چیزی که می خواهد بگوید باید قبلش فکر کند که ابراهیم نبوی الان ناراحت می شود یا خوشحال ?
از طرفی آقای نبوی این موضع آقای واحدی را که موجب شکاف و پریشانی در افکار نبوی شده است را به گردن کل جنبش می اندازد و می خواهد به زور به خواننده القا کند که روزنامه کیهان خوشحال شده است و همین امر موجب یاس و سرخوردگی شده است و در واقع یاس و سرخوردگی که در بین بخشی از متوهمان به اصلاح طلبان بوجود آمده است را به گردن واحدی بیندازد و در واقع نبوی دوباره آدرس غلط می دهد و نمی گوید که مردمی که بعد از وقایع خاورمیانه انتظار داشتند مبارزات جنبش ادامه پیدا کند یک دفعه اصلاح طلبانی مانند خاتمی و شورای هماهنگی راه سبز امید ترمز دستی را کشیدند و 8 ماه مانده به انتخابات باز فیلشان یاد هندوستان را کرد. نبوی در ادامه می نویسد :
"برخی این ناراحتی را به صورت واکنش های تند و گاه عصبی بروز داده و برخی نیز با دیدن استقبال رسانه هایی مانند کیهان از آنچه حضرتعالی فرمودید، دچار یاس و سرخوردگی شدند، اما بیش از هر چیز اثر اظهارات شما ایجاد شکاف و تنش در صفوف جنبش اعتراضی مردم در خارج از کشور و فضای مجازی شد که در حقیقت چنین تنشی به نظر این برادر کوچک شما، به مصلحت جنبش مردم ایران نیست، حتی اگر تاثیر اندکی بر وضع داخل ایران داشته باشد، یا حتی هیچ تاثیری نداشته باشد. از همین رو برادرانه و دوستانه می خواهم برخی مواردی را که فرمودید مورد انتقاد قرار بدهم و از شما بخواهم اگر انتقادات مرا وارد می بینید، در موضع گیری خود تجدید نظر کنید."
البته آقای واحدی تلاش دارد که گندی را که بخشی از اصلاح طلبان مانند نبوی , مسعود بهنود , منتجب نیا, خاتمی, رجبعلی مزروعی مهاجرانی ,کواکبیان , اردشیر امیر ارجمند و شورای هماهنگی راه سبز امید و....زده اند را درست کند تا حمایت آن بخشی از جامعه اعتراضی را که همراه خود داشتند را از دست ندهند ولی ابراهیم نبوی که خود همیشه یکی از عوامل شکاف و تنش در خارج از کشور و فضای مجازی بوده است تلاش می کند تا همه خرابکاری های خودش را نیز به گردن آقای واحدی بیندازد. نبوی نیز تلاش می کند تادر این مقاله خودش بر فشار های وارده بر آقای واحدی نیز سهیم باشد و او را مجبور کند که در موضع گیری های خود تجدید نظر کند. اصلاح طلبان تلاش کردند تا با ساختن و بکار بردن اصطلاحات مذهبی مورد نظر خود,  آن را در افکار عمومی جا بیندازند مانند اینکه منتظری پدر معنوی جنبش سبز بود یا اینکه جنبش سبز را جنبش اصلاح طلبی بنامند یا اینکه به کروبی شیخ اصلاحات بگویند یا الله اکبر گفتن ها و یا حسین , میر حسین و هم اینکه تلاش کردند جنبش سبز را به اصلاح طلبان محدود کنند و حتی شعار های مردم را افرادی مانند کدیور به دلخواه خود یک جور دیگر به جای شعار های مردم نقل قول می کردند و اینک ابراهیم نبوی با استناد با همان اصطلاحات مانند اینکه مردم به کروبی می گفتند شیخ اصلاحات پس شما هم که سخنگو هستید پس باید همچنان خود را اصلاح طلب بنامید.
پس از آنکه کروبی و موسوی همچنان بر حضور مردم در خیابان با عنوان دفاع از مردم مصر و تونس پا فشاری کردند بنابر این با حصر و زندانی کردن آنها در خانه, طبیعی است که حد اقل مشاورین آنها همان شکل از مبارزات را سازماندهی و تبلیغ کنند و اگر آنها همچنان معتقد به شرکت در انتخابات بودند که الان مثل خاتمی آزاد بودند پس ابراهیم نبوی تلاش می کند,به خواننده القا کند , که چون اسم کروبی شیخ اصلاحات بوده است و واحدی هم سخنگوی کروبی است پس باید فقط خود را اصلاح طلب بنامد و نگوید که اصلاحات در ایران غیر ممکن است و اگر غیر از این بگوید باید به عنوان یک فرد روزنامه نگار تاکید کند که نظر شخصی ایشان است و دیگر اینکه چرا به خاتمی انتقاد کرده است و علت بیان شرکت حزب اعتماد ملی از طرف منتجب نیا به خاطر موضعی بوده است که آقای واحدی اعلام کرده است.
ابراهیم نبوی تلاش می کند که جنبش سبز را جنبش انتخاباتی معنا کند حال آنکه جنبش سبز یک جنبش اعتراضی است که نتیجه 31 سال سرکوب و اجحاف در حق مردم بود ونشانه خشم فرو خورده آنان و مبارزات خیابانی ,اعتراض و مبارزه ای بود با دیکتاتوری مذهبی حاکم در ایران و مردمی که با مرگ بر خامنه ای در خیابان بودند و شعار مبارک, بن علی, نوبت سید علی  را سر می دادند دوباره به پای بازی انتخاباتی رژیم نخواهند رفت.
 اصلاح طلبان به همراه خامنه ای , احمدی نژاد و شرکا , عملا در تلاشند که با عمده کردن بحث انتخابات توجه مردم را از ادامه مبارزات خیابانی به سمت انتخابات 8 ماه دیگر جلب کنند. اکنون به جای اینکه برای ادامه مبارزات خیابانی در 18 تیر سازماندهی و برنامه ریزی شود بحث انتخابات را عمده کرده اند تا موجبات انحراف افکار عمومی را فراهم کنند.


نظام جلالی 06.07.2011

۱۳۹۰ تیر ۱۴, سه‌شنبه

محدودیت بیشتر برای زنان و تفکیک جنسیتی در حکم بازی با دم شیر است


شرایط سیاسی ایران همچون آتشی زیر خاکستر است که با افزایش محدودیت های بیشتر اجتماعی برای زنان و تفکیک جنسیتی , باعث فشرده شدن فنر اعتراضات عمومی خواهد شد که در اثر رها شدن , نه تنها هستی و نیستی جمهوری اسلامی را به باد فنا خواهد داد بلکه هر چه بیشتر چهره کریه اسلام ناب محمدی برای مردم روشنتر می شود که سرش را تو هر سوراخی می کند و نخود هر آشی است و نشان می دهد که تفکر اسلامی همچون آبی است که از سر چشمه گل آلود است که باید عطایش را به لقایش بخشید. چمهوری اسلامی تصور می کند که با این همه فشار و محدودیت , آب از آب تکان نخواهد خورد و شاید هم جمهوری اسلامی می داند که آب از سرش گذشته است  و می خواهد بازآب پاکی را روی دست اصلاح طلبان بریزد که جمهوری اسلامی آدم بشو نیست و غیر قابل اصلاح است.عقل حکم می کند که آب مذهب را باید از سر چشمه بست تا از شرش برای همیشه رها شویم . مذهب در قدرت همچون آبی است که یکجا مانده و بوی گندش همه جا را فرا گرفته است.مذهبیون در قدرت نشان دادند که آب ببیند شنا گر ماهری هستند در دریای حماقت.
به هر حال رژیم با این جنایات بیشمارش باعث خواهد شد که در فردای طوفان خشم مردم , حاکمان , تر و خشکشان ( اگر خشکی باشد ) با هم بسوزد و چیزی جز خاکستر حماقت از رژیم اسلامی باقی نماند و افزایش فشار اجتماعی بر مردم نه از روی اقتدار رژیم , بلکه از ضعف رژیم ناشی می شود و از روی دست پاچه گی دوباره به خود خواهند شاشید (مانند تیر 78 و روز عاشورا 88) و با این اقدام حکومت تصور می کند که بهترین دفاع , حمله به مردم و ایجاد محدودیت بیشتر برای آنها است حال آنکه آنی که باد می کارد دیر یا زود طوفان درو خواهد کرد و این تو بمیری آن تو بمیری 33 سال گذشته نیست که رژیم هر غلطی دلش خواست انجام دهد و کسی لام تا کام چیزی نگوید و باز مردم دندان رو جیگر بگذارند. از قدیم گفتند آدم زنده وکیل وصی نمی‌خواهد ولی باز حاکمیت اسلامی درزندگی مردم فضولی و دخالت می کند.
به هر حال گهی پشت به زین و گهی زین به پشت تا صبح دولتتان بدمد و نوبتی هم که باشد نوبت مردم نیز فرا خواهد رسید و بعد خواهید شنید که آن‌وقت که جیک‌ جیک مستانتان بود، یاد زمستانتان نبودید؟ حال ای خدایگان قدرت و ثروت که به مذهب آویزان شده اید ازسکوت حاکم در جامعه بهراسید که این تو بمیری، از آن تو بمیری‌ها نیست وسر گاو توی خمره گیر خواهد کرد و گذر پوست به دباغخانه خواهد افتاد و
ظالم پای دیوار خودشوخواهد کند و هیچ ظالمی هرگز از سرنوشت محتوم دیکتاتورها در طول تاریخ درس وعبرت نگرفته و با جنایات بی شمار نام خود را با حماقت و کشتار مردم بی گناه و بی دفاع جاودانه کردند.


نظام جلالی05.07.2011

۱۳۹۰ تیر ۱۳, دوشنبه

آقای مسعود بهنود , هر گردی که گردو نیست

آقای مسعود بهنود چند سئوال داشتم: 


شما که معتقد هستید در هر شرایطی می توان انتخاب کرد, اگر بخواهند شما را با مشت یا لگد یا چک بزنند و این حق انتخاب را به شما بدهند , کدام را انتخاب می کنید ? 

شما که در گفتگو با پارازیت عنوان می کنید که حتی در انتخابات حزب رستاخیز زمان شاه نیزمعتقد بودید که یکی از 3 نفر را باید انتخاب می کردید در سال 1355 آیا می توانید بگوئید که سرنوشت آن انتخابات حزب رستاخیز و تاثیر آن بر آینده سیاسی ایران چه بود ?

آیا می توانید بگوئید که انتخاب شما از بین 4 نامزد انتخابات کدام یک بود و سرنوشت انتخابات چه شد ?

آیا در انتخاباتی که تقلب می شود می توان شرکت کرد ?

آیا شما هم با اجنه یا امام زمان ارتباط دارید که از الان می دانید 60 درصد در انتخابات آتی شرکت خواهند کرد ?

آقای مسعود بهنود انسان چند بار به دنیا می آید که باید مردم در ایران با نکبت دیکتاتوری همچنان زندگی کنند و به آن رضایت دهند ?

آقای بهنود آیا در مبارزات خاورمیانه افق جدیدی در مقابل مردم جهان گشوده نشده است ? 


آیا در اسپانیا و یونان انتخابات پارلمانی نیست  ? پس چرا مردم این کشور ها به مبارزات خیابانی روی آورده اند ?

شما عنوان می کنید که سیاسی نیستید ولی  اضافه می‌‌کنید که  در هر رژیمی‌ اصلاح طلب هستید بنابر این بالاخره شما سیاسی هستید یا نه ?


آقای بهنود شما که خود را خبر نگار بی طرف می نامید پس چرا تبلیغ شرکت در انتخابات را می کنید ?

نظام جلالی 04.07.2011

۱۳۹۰ تیر ۱۲, یکشنبه

آسیب دیدگان در حملات وحشیانه پلیس با گاز سمی اشک آور در یونان


چادر کمکهای اولیه در آتن برای رسیدگی به آسیب دیدگان در حملات وحشیانه پلیس با گاز سمی اشک آور 
مبارزه مردم یونان سالهاست ادامه دارد. بنا به خبرهایی که از رفقای آنارشیت در یونان به دستم میرسد خشونت از طرف نوکرهای بانک و دولت به اسم ( پلیس ) شدیدتر میشود. در روزهای سنگین اعتصابات اخیر نزدیک به ۲.۶۰۰ گاز اشک آور سمی استفاده شد که عوارض خطرناکی برای سلامتی‌ مردم در صحنه به همراه داشت. دولت رئیس جمهور یونان پاپولیاس به هر نحوی شده برای سر قدرت ماندن از خشونت بر علیه مردم استفاده می‌کند. مبارزه همچنان ادامه دارد.
اوج بیکاری در یونان ۲۰۱۱

بنابه گزارشهای دولتی ۱۶،۲ % ولی‌ در واقع بالای ۲۰% می‌باشد.

بین سنهای ۱۵ - ۲۴ بیکاری ۲۴% می‌باشد.

در اوج بیکاری سراسری در روزهای اخیر دولت ۴.۷۰۰ پلیس امنیتی استخدام کرد.


عکسهایی از درگیری های یونان

منبع خبر: صفحه فیس بوک  
Zoya Yousef

وجدان های بیدار , در مقابل صدور حکم اعدام برای ۴۰ انسان در اردبیل سکوت نکنیم



صدور حکم اعدام برای ۴۰ نفر متهم به قاچاق در اردبیل ضد انسانی است و در مقابل این عمل غیر انسانی مجریان مذهب , سکوت نکنیم و با خانواده های آنها , ابراز همدردی کنیم و شرایط دل نگران آنها را درک کنیم و برای لغو حکم اعدام ها ی غیر عادلانه و غیر انسانی قوه قضائیه بکوشیم.
کسانی که در مقابل این آدم کشی ها سکوت کنند به شکلی در این جنایات دولتی شریک هستند.
دستگاه فاسد قوه قضائیه رژیم اسلامی که خودش در افکار عمومی متهم به جنایت و کشتار علیه بشریت  است صلاحیت متهم کردن و محاکمه هیچ کسی را ندارد. قوه قضائیه ای که با شکنجه , انسانها را وادار به اعتراف و جرائم انجام نداده  بر علیه خودش می کند, صلاحیت و مشروعیت محاکمه دیگر انسانها را ندارد.
غلامعلی رضائی  از طرفی اعدام 40 نفر را در رابطه با مواد مخدر بیان می کند و از آن طرف عنوان می کند که مردم اردبیل به زودی شاهد اعدام دشمنان دين، اخلاق، هويت و باورهاي ملت خواهند بود بنابراین تناقض آشکار در گفته های رئیس دادگستری به این عقیده  دامن می زند که به اسم مواد مخدر می خواهند کسانی را اعدام کنند که اتهام اصلیشان قاچاق مواد مخدر نیست و حتی اگر هم اتهامشان واقعا مواد مخدر باشد با این حال هیچ کسی نباید اعدام شود.
غلامعلی رضائی عنوان می کند که دغدغه خانواده ها در خصوص مواد مخدر را با اعدام سودا گران مرگ پاسخ می دهد در حالی که اکنون همه می دانند بزرگترین قاچاقچیان مواد مخدر در حکومت و نهاد های امنیتی و سپاه هستند و بهتر است رضائی آدرس غلط به مردم ندهد.
بر خلاف ادعا ی رضائی که می خواهد اعدام ها را توجیه کند , امروزه همهگان می دانند که پيشگيري از وقوع جرائم , راهش اعدام انسانها نیست و یک حکومت فاسد که بیشترین جرائم را مرتکب می شود چگونه می خواهد از وقوع جرائم جلوگیری کند ? چگونه می خواهد با انتقام , اعدام  , خشونت و جنایت دولتی , باعث گسترش فرهنگ صلح و سازش شود ? حکومتی که خودش اساسا با فرهنگ صلح و سازش بیگانه است و جنایات بی شماری را انجام داده و می دهد و به فرهنگ حذف اعتقاد دارند چگونه جامعه به صلح و سازش خواهد رسید ?غلامعلی رضایی رئیس دادگستری استان اردبیل ادامه دهنده راه جنایتکارانی همچون خلخالی , لاجوردی و سعید مرتضوی است.
 ای خدایگان ثروت و قدرت  , بس کنید اعدام انسانها را , ای وجدانهای بیدار , سکوت نکنید در مقابل قتل عمد و تروریسم دولتی ,ای سودا گران مرگ و قاچاقچی بزرگ حاکم در قدرت , با زدن اتهامات به انسانهای دیگر نخواهید توانست افکار عمومی را با خود همراه کنید و این اعدام ها را توجیه کرده و برای خود مشروعیت ایجاد کنید.

نظام جلالی 03.07.2011


آفتاب: رئيس كل دادگستري استان اردبيل از صدور حكم اعدام حدود 40 نفر از قاچاقچيان و سوداگران مرگ در اين استان خبر داد.

غلامعلي رضايي ظهر شنبه در در ديدار با جمعي از مردم اردبيل اظهار داشت: هم اكنون تعدادي از احكام صادره مراحل قانوني لازم را طي كرده‌اند و بزودي به مرحله اجرا در خواهند آمد.

وي با بيان اينكه در آينده نزديك مردم استان اردبيل شاهد اعدام دشمنان دين، اخلاق، هويت و باورهاي ملت خواهند بود، اضافه كرد: دستگاه قضايي دغدغه خانواده‌ها در خصوص موادمخدر را با اعدام سوداگران مرگ پاسخ خواهد داد.

رئيس دادگستري استان به موفقيت‌هاي اخير دادگستري اردبيل در بخش‌هاي مختلف بويژه پيشگيري از وقوع جرائم و گسترش فرهنگ صلح و سازش اشاره كرد و افزود: در سه ماهه اول سال جاري در مقايسه با مدت مشابه سال گذشته، جرائم مهم كاهش چشمگيري داشته است.

۱۳۹۰ تیر ۱۱, شنبه

چگونه و چرا از مردم سوریه حمایت کنیم


سوریه اکنون برای رژیم ایران حکم پاشنه آشیل را پیدا کرده است و حمایت بی دریغ رژیم و حمایت علنی خامنه ای از رژیم بشار اسد , نشان از آن دارد که شکست حکومت بشار اسد یعنی آسیب پذیر بودن حکومت ایران و شکست دستگاه های امنیتی حکومت خامنه ای و شرکا است. اکنون سوریه برای حکومت ایران حکم خط اول جبهه را پیدا کرده است برای همین خامنه ای می داند اگر حکومت بشار اسد شکست بخورد تمامی نیرو های سرکوبگر رژیم روحیه خود را از دست می دهند و به همان نسبت روحیه مبارزاتی مردم در ایران بالا خواهد رفت.
حضور نیروهای سرکوبگر سپاه پاسداران در سوریه بر روابط آینده مردم سوریه و مردم ایران تاثیرات بسیار بدی را خواهد گذاشت و نفرتی را در دل مردم سوریه بر علیه مردم ایران خواهد کاشت ولی ما با حمایت گسترده از مردم سوریه باعث خواهیم شد که جنایات صورت گرفته سپاه پاسداران پای مردم ایران نوشته نشود. اگر  جنگ داخلی اسپانیا کشورهای جهان را به دو گروه فاشیست و ضد فاشیست تقسیم نمود اینک در کشور سوریه یکطرف رژیم ایران و رژیم سوریه قرار دارند و در طرف دیگر مردم ایران و مردم سوریه که ما ایرانیان با توجه به تعداد زیادمان در سطح جهان می توانیم صدای مردم ایران و سوریه در این مبارزه مشترک باشیم.
چگونه می توانیم از مردم سوریه و ایران حمایت کنیم :

1- تظاهراتهایی را در مقابل سفارتخانه های سوریه سازماندهی کنیم تا مردم سوریه بدانند که از مبارزات آنها حمایت می کنیم و کشتار مردم سوریه توسط سپاه پاسداران را محکوم  کنیم. 
2- نوشتن شعار هایی بر روی دیوارها به زبان عربی و فارسی در ایران و فیلم برداری از آن و گذاشتن بر روی یوتوب  مانند :
مرگ بر دیکتاتور , چه سوریه , چه ایران 
بشار اسد جنایت می کند, خامنه ای حمایت می کند

مبارک , بن علی , نوبت سید علی

بن علی ,مبارک , نوبت بشار اسد

خامنه ای , بشار اسد , دو جانی برادر
3- شعار دادن بر بالای پشت بام ها بر علیه بشار اسد و خامنه ای به فارسی و عربی
4- کشیدن کاریکاتور مشترک از خامنه ای و بشار اسد
5- پیدا کردن وبلاگهای مخالف رژیم بشار اسد و لینک کردن آنها در وبلاگ هایمان
6- نوشتن هر چه بیشتر مقالات در باره سوریه در وبلاگ ها
7- استفاده از کاریکاتور ها یی که بر علیه بشار اسد کشیده شده است در وبلاگهایمان
7- درست کردن ویدئو های حمایتی از مردم سوریه و گذاشتن در یوتوب
8- ساختن موزیک عربی و فارسی در حمایت از مبارزات مردم سوریه و گذاشتن در یوتوب
9- سرودن شعر در حمایت از مردم سوریه
10- ایجاد وبلاگ در جهت انعکاس اخبار مبارزات مردم در سوریه
11- ایجاد صفحه فیس بوکی در حمایت از مردم سوریه

نظام جلالی 02.07.2011

۱۳۹۰ تیر ۱۰, جمعه

هراس خامنه ای از سقوط رژیم بشار اسد و تاثیر آن بر اوضاع سیاسی ایران


 سقوط رژیم بشار اسد یعنی آغاز فروپاشی جمهوری اسلامی  و این را خامنه ای بدرستی می داند و از آن ترس و واهمه دارد.عواملی که نزدیکی پیروزی مردم سوریه را نوید می‌دهد، تداوم مبارزه و افزایش حضور مردم در خیابان‌ها است. سرکوب گسترده و وحشیانه مردم توسط رژیم بشار اسد موجب شده است که بر خشم مردم افزوده شود و باورشان به خود، آنها را تا پیروزی در خیابان نگه خواهد داشت. حضور گسترده مردم سوریه، رژیم بشار اسد را سردرگم کرده است و مشاورین و متخصصین سرکوبگر سپاه پاسداران نیز نه تنها نتوانسته‌اند کمکی به رژیم بشار اسد بنمایند بلکه اوضاع سیاسی سوریه را برای بشار اسد وخیم‌تر کردند و با عدم شناخت خودشان از روحیات و روانشناسی مردم سوریه و عدم جامعه شناختی مردم سوریه، تصور کردند که با کنترل مقطعی اوضاع در ایران حال می‌توانند نسخه غیر انسانی سرکوب یکسانی را برای مردم سوریه نیز بپیچند. قطعا شکست دولت سوریه شکست نهاد‌های امنیتی ایران نیز محسوب خواهد شد و به نفع جنبش مبارزاتی مردم ایران خواهد بود. مبارزات مردم سوریه برای مردم ایران آموزه‌های مهمی به همراه خواهد داشت و روحیه مردم ایران با پیروزی نهایی مردم سوریه افزایش خواهد یافت و به همان نسبت مراکز امنیتی رژیم تضعیف خواهند شد.

18 تیر آغاز روزنه ای به سوی آزادی و سخنی با وبلاگنویسان

8 روز دیگر بیشتر به 18 تیر نمانده است ولی با این حال فرصت کافی وجود دارد برای هماهنگی و خبر رسانی در صورتی که خیل عظیم وبلاگنویسان به خود آئیم و فضای حاکم بر وبلاگستان را به یک محیط جدی خبر رسانی و مبارزه هماهنگ بدل کنیم .
پیشنهاد آغاز مبارزات 10 روزه از 18 تیر که توسط برخی از وبلاگ نویسان مطرح شده است را می توان در سطح گسترده تبلیغ کرد و با آن همراهی کرد و در صورتی که وبلاگ نویسان بر خلاف گذشته بتوانند با اتکا بر توان عظیم وبلاگستان خبر رسانی کنند و در این زمینه مطلبی بنویسند می تواند افق و  روزنه امید جدیدی در مقابل جنبش مردمی بگشاید چراکه با توجه به تعداد زیاد وبلاگ نویسان ایران ( هر چند که آمار دقیقی در دست نیست که چه تعداد وبلاگ فارسی فعال وجود دارد. با این‌حال این رقم احتمالاً آنقدر بالاست که زبان فارسی را به چهارمین زبان فضای سایبر از نظر میزان تولید محتوا رسانده است.  ) به خوبی می توان خبر رسانی هماهنگ و تاثیر گذار انجام داد. به هر حال , یا باید , خود راهی و روزنه ای به سوی آزادی یابیم یا همچنان منتظر و به امید یک اتفاق و حادثه خود به خودی که اوضاع سیاسی در ایران آن هم به شکل داخواه تغییر کند. 
تجربیات مبارزات پیگیرمردم خاورمیانه مخصوصا سوریه در مقابل ما است که باید از آن درس گرفت و نقش هماهنگی مبارزات از طریق اینترنت را فراموش نکنیم.
در اوضاع سیاسی کنونی حتی منتقدین سیاسی اصلاح طلبان و تفکرات انقلابی با انفعال خود منتظرند که اصلاح طلبان زمینه های مبارزاتی مانند خاورمیانه را برای مردم فراهم کنند حال آنکه نیرو و پتانسیلی که در جامعه برای تغییر وجود دارد را نادیده می گیرند و بیشتر از همه توان خود را نمی بینند. وبلاگ نویسان می توانند خلا آلترناتیو را پر کنند اگر یک همتی کنند. باید در مقابل  شورای هماهنگی راه سبز امید و بی خاصیت اصلاح طلبان آلترناتیو سازی کرد. ما بیشمار وبلاگ نویسان می توانیم , اگر اراده و خواست جمعی باشد.

نظام جلالی01.07.2011

خواست آزادی همه زندانیان سیاسی و غیر سیاسی ( اجتماعی ) را فریاد کنیم

دوستان وبلاگ نویس یک بازی وبلاگی به راه انداخته‌اند در حمایت از زندانیان سیاسی که من هم تلاش می کنم به سهم خود از حق آزاد بودن و آزاد زندگی کردن هر موجود زنده ای دفاع کنم و باز تاکید کنم که چه کسی از بین ما انسانها برای خود این حق را قائل می شود که یک موجود زنده دیگر را که می تواند یک حیوان یا یک انسان باشد را به بند و اسارت بکشد ?
زندانی سیاسی را به جرم اندیشه و عمل سیاسی اش  به بند کشیده و زندانیان اجتماعی را به جرم عمل اجتماعی اش که قوانین دولتها , آن را ناهنجای اجتماعی می نامند به بند می کشند. 
وقتی به یک زندانی در زندان تجاوز می کنند برای من مهم نیست که به خاطر اندیشه اش در زندان است یا به خاطر عملی اجتماعی اش که از نظر قانون و دولت جرم محسوب می شود و  برای من فرق نمی کند که آیا به خاطر دزدی برای لقمه ای نان در زندان است یا حتی آدم کشته است و تجاوز در زندان را غیر انسانی می دانم حتی برای کسی که شاید خودش یک عمل غیر انسانی انجام داده است.
وقتی زندانی به نام کهریزک یا قرچک ورامین وجود دارد و اعمالی غیر انسانی بر علیه زندانیان انجام می دهند برای من فرقی نمی کند که فرد زندانی , سیاسی باشد یا نباشد.
وقتی به زندانیان در زندان تجاوز می کنند و حتی زنان زندانی بچه دار می شوند در اثر تجاوز در زندان , برای من فرق نمی کند که سیاسی است یا غیر سیاسی .
وقتی کودکان به همراه مادرانشان در زندان بسر می برند برای من چه فرقی می کند که آن کودک مادرش سیاسی است یا غیر سیاسی. وقتی من زندان را حق هیچ انسانی نمی دانم پس بین انسانها تبعیض قائل نمی شوم.

سئوالاتی از فعالین سیاسی مدافع وجود زندان در جامعه

سئوالاتی که فعالین سیاسی مدافع زندان بایستی در مقابل جامعه انسانی و افکار عمومی پاسخگو باشند از جمله آنکه : 
1-چرا فقط  فعالیت سیاسی نباید جرم محسوب شود و نمی بایست منتهی به اعدام و زندان گردد اما  جرائمی که عامل آن فقر جنسی , اقتصادی , فرهنگی و... است باید منتهی به زندان گردد ? 
2- در فضای آزاد زندگی کردن حق حیوانات و انسانها است پس چرا حق آزاد ی را از انسانهایی که در زندان دولتها هستند و حق آزاد بودن را که از آنهاسلب می کنند , از آن دفاع می کنید ?
3- چرا زندانی که ابزار سرکوب دولتها بر علیه مردم و به انقیاد کشیدن جامعه می باشد را به رسمیت می شناسید? 
4- آیا خون و زندگی فعالین سیاسی از سایر مردم غیر سیاسی رنگین تر و مهمتر است ?
5-آیا بهتر نیست که  به جای زندان از آلترناتیو شیوه های اجباری آموزش دانشگاهی برای مجرمین کم سواد و بررسی و حل مشکلات زندانیان و...استفاده کنند ?
6- چرا نباید سرنوشت انسانهایی که در زندان هستند و خانواده آنها برایتان مهم باشد?
7- آیا شما که سرنوشت انسانهایی که در زندان دولتها هستند برایتان مهم نیست چگونه می تواند سرنوشت حیوانات و محیط زیست برایتان مهم باشد ?
8- آیا نباید به حس مالکیت افراد سیاسی بر جان و مال و سرنوشت مردم پایان داد?
9- آیا نباید بر گفتار و رفتار افراد سیاسی برای  اینکه سلب آزاد بودن را از مردم با زندان می گیرند و حق خود می دانند پایان دهیم و بیش از این خود را وکیل و وصی مردم ندانند?
10- آیا نباید ازهر گونه اعمال خشونت فردی و جمعی و استفاده ازابزار سرکوب جمعی از جانب هر فردی بر علیه افراد و جامعه جلوگیری کرد?
11- آیا نباید تشکلهای داوطلبانه شهروندی بر مراکز موجود قدرت ( در صورت وجود دولت ) و بر عملکرد آنان نظارت داشته باشند?
12-آیا بهتر نیست از تمرکز قدرت در دستان سیاستمداران و دولتمندان جلوگیری نموده و در صورت وجود دولت,  قوه سه گانه را از هم مسقل نمود?
13- آیا بهتر نیست از همان ابتدا زمینه های عینی و عملی دخالت شهروندان را در قانون گذاری و اداره جامعه فراهم کنیم ?
14- کسانی که از اعدام و زندان دفاع می کنند آیا در جنایات صورت گرفته دولتمندان به نوعی شریک نیستند?
15- آیا دفاع فعالین سیاسی از نبود زندان برای خودشان به معنی آن نیست که صرفا به فکر منافع خود هستند و نسبت به مشکلات مردم در جامعه بی تفاوت هستند? آیا از نگاه الیت گرایانه آنان ناشی می شود و خود را تافته جدا بافته از مردم عادی جامعه می دانند? 
16- آیا فعالین سیاسی نباید پاسخگو معضلات اجتماعی باشند و برای آن راه حل انسانی ارائه بدهند? آیا وجود زندان خود هم یک معضل اجتماعی و هم نشانی از وجود دیگر معضلات اجتماعی نیست ?
17- آیا حل معضل زندان با توجه به آسیبی که به جامعه می زند از وظایف فعالین سیاسی نیز نیست ?
18- چرا نسبت به وجود کودکان خردسال که همراه با مادرانشان در زندان بسر می برند بی تفاوت هستید?
19- چگونه تضمین می کنید که با زندانیان رفتار غیر انسانی صورت نگیرد?
20- چگونه تضمین می کنید که به زندانیان تجاوز نشود?
21- آیا بر تاثیرات مخرب و لطماتی که زندان بر افراد و پیکر جامعه وارد می کند آگاه هستید?
22- آیا زندانیان در زندان دچار بیماریهای جسمی و روحی نمی شوند ? آیا برای شما فرقی نمی کند و نسبت به آن بی تفاوت هستید ?
23- آیا زندان به معنی انتقام دولت از زندانی نیست?
24- برمبنای چه سنجشهائی می توان مجرم را عادلانه تنبیه کرد و چه کسی براستی از میان انسانها چنین صلاحیتی را دارد؟  

نه قفس برای حیوانات و نه زندان برای انسانها, خواست آزادی همه زندانیان را فریاد کنیم

در فضای آزاد زندگی کردن حق حیوانات و انسانها است پس حق آزاد بودن را از آنها سلب نکنیم .
 تا پایان شهریور ماه 1389 ، بیش از ٢۰۴ هزار نفر در زندان‌های کشور محبوس بودند.
درصد زنان زنداني 3.5 درصد بوده است که 60
درصد این زنان 19 تا 29 ساله و بسیاری از آنها مادر‌اند و بسیاری از کودکان خردسال آنها همراه با مادرانشان در زندان هستند.
متوسط جهانی حضور شهروندان در زندان، ١٣٣ نفر در هر یکصدهزار نفر است، در حالی که آمار نشان می دهد در برخی استانهای ایران، تعداد زندانیان بیش از سه برابر، حد معمول در جهان است.آمار کل زندانیان کشور نسبت به سال قبل  افزایش ٣۵ درصدی داشته است و در نیمه نخست سال ٨٩، تعداد زندانیان به طور مداوم در حال افزایش بوده است.
تعداد افغان های زندانی در ایران را حدود پنج هزار نفر اعلام می کنند که خبر ازصدور حكم اعدام برای سه هزار زندانی افغان می دهند. البته معلوم نیست که این 5000 افغان  را که شهروند ایران هم حساب نمی کنند در آماربیش از 204 هزار زندانی در نظر گرفته شده اند یا نه? و دیگر اینکه چرا خود مقامات زندانها آمار دقیقی از تعداد زندانیان ندارند?  و این بیش از 204 هزار زندانی,  شامل چند هزار نفر دیگر می شود ? آیا این آمار شامل زندانیان زندانهای غیر رسمی ، غیر علنی و مخفی نیز می شود?
آمار زندانیان ثابت وعلنی در سال 1385 حدود 177 هزار نفر بود که در 71 زندان رسمی به سر می بردند. بنابراین تعداد زندانهای رسمی نیز باید بیش از 71 زندان شده باشد و تعداد زندانهای مخفی نیز باید بیشتر شده باشد با توجه به مبارزات خیابانی سال گذشته و افزایش کل آمار زندانیان در ایران. 

سید هاشم خواستار ,  معلم بازنشسته و  عضو کانون صنفی فرهنگیان خراسان، با انتشار نامه‌ای به مواردی اشاره می کند از جمله :
1- آنطور که زندانیان ابراز می دارند آمار زندانیان بیش از 13هزار است که در خیلی از قسمت‌های زندان هر انسان کمتر از یک متر مربع مساحت دارد که این مساحت برای یک راس گوسفند در طویله است در بند قرنطینه و بند 4 و بند 5 به خاطر کمبود جا به صورت کتابی بسیار فشرده می خوابیدیم در 5/3 متر طول 12 نفر می خوابیدیم یعنی هر نفر یک موزاییک 30 سانتی متری داشتیم .
2- اعدام زندانی ها به صورت مرتب و دسته جمعی صورت می گیرد و در هیچ نشریه و رادیو و تلویزیون وحتی تلوزیون مدار بسته زندان منعکس نمی شود اثرات بسیار سویی نه تنها برای زندانیان که برای کارمندان زندان داشته و در آینده باعث مشکلات روحی و روانی و سرطان برای آنها خواهد شد .
4- کتک کاری و ضرب وشتم شدید زندانیان که به هر دلیل به وسیله نیروهای گارد ویژه صورت می گیرد باعث فشارهای روحی و روانی بر تمام زندانیان و کارمندان زندان و سربازان شده که در ایجاد جامعه نا سالم و تداوم این جامعه نا سالم بسیار موثر است .
5- استفاده از گاز اشک آور و فلفل برای زندانیان به اصطلاح شرور که سایر زندانیان نیز بی نصیب نمی مانند. و تالمات روحی شدیدی برای زندانیان و کارمندان زندان ایجاد کرده که اثرات سوء آن بر روی خانواده و جامعه بسیار شدید است .
5- دیدن و شنیدن زندانیانی که مرتب بر اثر فشارهای درونی و روحی خود زنی و خودکشی و حتی لب هایشان را سنجاق و یا می دوزند که اثرات سویی بر جامعه زندان و جامعه بیرون از زندان می گذارد .
6- دیدن زندانیان مریض جسمی و روحی که باید در بیمارستان و یا در بهزیستی و یا در خانه شان پرستاری و نگهداری شوند و دیدن زندانیانی که نزدیک 20 سال و یا بیشتر است در زندان می باشند .
9- هپاتیت و ایدز در بین زندانیان وجود دارد بدون اینکه آموزش های لازم جهت عدم گسترش به دیگران داده شود. شپش که بیداد می کند
طبق آمار چند سال پیش جمهوری اسلامی , سالانه حدود 800 هزار نفر از 3 روز تا چند سال گذرشان به زندانها افتاده است که البته با توجه به افزایش تعداد کل زندانیان در این سال و مبارزات خیابانی مردم در سال قبل از آن , قطعا در 2 سال گذشته , بیش از 800 هزار نفر از 3 روز تا چند سال گذرشان به زندان افتاده است. 
چند سال پیش که فقط آمار زندانیان در ایران یک و نیم برابر میانگین جهانی بود , آمار پرونده های دادگستری سالانه 6 تا 7 میلیون و آمار زندانیان نسبت به قبل از انقلاب 32 برابر و مجازات تنها 400 نوع جرم در ایران زندان بود و اینک معلوم نیست که تعداد
پرونده های دادگستری سالانه چند میلیون افزایش داشته است?
در تعریف جرم در قوانین ارتجاعی و ضد انسانی ج.ا آمده است : هر فعل یا ترک فعلی که توسط قانون برای آن مجازات تعیین شده جرم محسوب می شود. در واقع با چنین تعریفی از جرم دست خودشان را باز می گذارند برای سرکوب بیشتر مردم.
در تعریف زندان در قوانین ج.ا اینگونه آمده است : زندان محلی است که در آن متهمان و محکومان با قرار یا حکم کتبی مقام قضائی موقتاً برای مدتی معین و یا به طور دائم به منظور اصلاح و تربیت و درمان نارسائی ها و بیماریهای اجتماعی و تحمل کیفر نگهداری می شوند.
اتفاقاً این تعریف زندان در قوانین ج.ا با واقعییات اصلاً هم خوانی ندارد ( و فقط در جهت مشروعیت بخشیدن به زندان در قوانین آمده است) چراکه 1- بسیاری از کسانی که توسط نیروهای امنیتی دستگیر و بازداشت شده اند بدون قرار یا حکم کتبی مقام قضائی و در بسیاری از موارد با ضرب و شتم یا همراه با خبر مرگ و یا تجاوز جنسی به فرد دستگیر شده بوده است . 2- در طرح امنیت اجتماعی که با ضرب و شتم و سلب امنیت توسط پلیس همراه بود ما هیج نشانی از اصلاح و تربیت و درمان نارسائی ها و بیماریهای اجتماعی نمی بینیم بلکه خود پلیس و مقام قضائی عامل نارسائی ها و بیماریهای اجتماعی بوده اند و خود مانند بزهکاران عمل کرده اند.
پس زندان ج.ا را در واقعیت امردر شرایط کنونی می توان اینگونه تعریف کرد : زندان محلی است که فرد مظنون معمولاً بدون حکم وشبانه با هجوم به خانه و خانواده اش با شلاق و ساطور و اسلحه با ضرب و شتم زخمی شده و توسط پلیس مامور امنیت ، سلب امنیت شده و در خیابان با آفتابه در گردن یا سوار بر خر، به شکل وحشیانه ای گردانده می شود و سپس بعد از ایجاد ترس در جامعه فرد مظنون به نقطه نا معلومی برده می شود و پس از آزار, اذیت و شکنجه ، اگر اعدام نشود ، در یک مکان به نام زندان که مکانی غیر انسانی ، محصور که مثل قفس است ، فرد برای مدتی معلوم یا نامعلوم ، موقتی یا دائم ( تا هر وقت که دلشان بخواهد ) تا زمان پایان دوران زندان ( تا دستگیری مجدد ) یا اعدام ، به منظور تنبیه و ارعاب جامعه نگهداری می شوند تا فرد علاوه بر مجازات ، توان و سلامتی اش گرفته شده و با سلب آزادیهای فردی و اجتماعی او به خاطر رعایت نکردن قوانین رژیم حاکم یا به علت تعرض به حقوق دیگران (خارج از باند های مافیایی رژیم ، جراکه تعرض کردن به حقوق دیگران نیز در انحصار رژیم است و فقط باید در خدمت رژیم باشد) معمولاً به مدت طولانی محبوس می شود به طوری که دیگر زندانی مالک جان ، سلامتی و اراده خودش نخواهد بود.
زندانی سیاسی را نیز می توان با توجه به نوع برخورد امروزه رژیم اینگونه تعریف کرد :
افرادی که نسبت به مسائل جامعه و جنایات رژیم بی تفاوت نیستند یا مشکلات صنفی دارند یا به دنبال حقوق کارگران ، زنان ، دانشجویان ، معلمان یا اقلیتهای قومی و مذهبی هستند یا وبلاگ نویس یا روزنامه نگار یا معترض هستند، پس مظنون تشخیص داده می شوند و در نتیجه تهدیدات نرم محسوب می شوند که ماموران امنیتی رژیم معمولاً بدون حکم به خانه یا محل کار آنها یا در خیابان هجوم برده و با ضرب و شتم فرد مظنون به تهدیدات نرم به شکل سخت و خشن دستگیر شده و به نقطه نامعلومی برده می شوند و پس از شکنجه توسط سربازان گمنام امام زمان و اعتراف (به هر آنچه که نیز نکرده اند)، با پرداخت وثیقه آزاد شده ( تا دستگیری بعدی ) و کلاً برای کوتاه مدت یا بطور طولانی مدت نگه می دارند یا اعدام می کنند.
هدف از زندانی کردن افراد سیاسی یا مظنون به سیاسی بودن یا حتی خواست صنفی داشتن و... آن است که علاوه بر اینکه در جامعه رعب و وحشت ایجاد می کنند بتوانند جنبش ها را به عقب نشینی وا دارند و هم اینکه هدفشان آن است که اساساً در هم بکوبند جسم و روان فرد را با شکنجه و فشار ، به طوری که فرد یا گوشه انزوا گزیند و پی زندگی خود رود، یا خودکشی کند یا تسلیم شود ، یا آنچنان دچار بیماری روحی و یا جسمی اش کنند که پس ازاعترافات با شکنجه و پرداخت وثیقه سنگین آزاد شده و قبل از دستگیری مجدد یا مشغول دوا و درمان خودش باشد ونتواند مثل گذشته کارائی مبارزاتی داشته باشد یا فرد را با فشارو آزار مجبور به خروج از کشور می کنند.
کارکرد و عملکرد زندان و نتایج و تاثیراتش بر روی فرد و جامعه : زندان قدرتی تمام و کمال را بر زندانیان وارد می کند و ساز و کارهای درونی خود را در سرکوب و مجازات دارد. تمامی روش هائی را که در سایر ساز و کارهای انظباطی یافت می شوند به حداکثر شدتشان می رساند و آزادی فرد و وقت او را در اختیار دارد و آنچنان فشار و کنترلی را بر زندانی وارد می کند که نه فقط در یک روز بلکه در توالی روزها و حتی سال ها می توان زمان خواب و بیداری ، زمان فعالیت و استراحت ، نوبتها و مدت غذا خوردنها ، کیفیت و جیره غذاها ، استفاده از گفتار، حتی تقریباً استفاده از اندیشه را برای انسان تنظیم وتحمیل می کند. در یک کلام کنترلی که تمامی انسان و تمامی انسان و تمامی توانائی های جسمی و روحی وجودش را و زمانی که ازآن اوست به تصاحب درمی آورد.زندان محلی است که دیگر فرد مالک آزادی خویش نیست و هر تجاوزی به حقوق او می تواند صورت بگیرد. زندانی اسیری است که دیگران مالک جان و سلامتی او هستند. زندان از مجموعه افرادی که گرد می آورد جامعه ای نو می سازد و گاه تاثیرات آن ، چنان بر زندانی زیاد است که پس از آزادی بعضی ترجیح می دهند که بقیه عمر را در زندان بسر ببرند. محروم کردن یک شهروند و خانواده اش از هر آنچه که برایشان گرامی است و بودن یکی از اعضای خانواده در زندان و ایجاد مشکلات در امرار معاش و مسائل عاطفی و ... ، فقط تنبیه برای یکنفر نسشت ، بلکه اجحافی است که به او و مخصوصاً در حق خانواده اش روا داشته می شود و مخصوصاً در ایران به دلیل فقر زیاد و نبود حمایتهای اجتماعی از خانواده زندانیان و...، مشکلات زیاد و گاه فاجعه باری را برای خانواده زندانیان ایجاد می کند و کسی در این رابطه پاسخگو نیست.
 "کودکان زندان" اغلب کودکانی هستند که در دوران حبس مادر میان سایر زنان مجرم متولد و همان‌جا بزرگ می‌شوند. "کودکان زندان" از ابتدا فقط جرم و مجرم می‌بینند. عادی‌ترین مفاهیم برای آنها بیگانه است. کودکان زندان خیابان را نمی‌شناسند. از نظر آنان پارک وجود خارجی ندارد. کنجاویشان لابه‌لای میله‌های زندان محبوس می‌ماند، سرخورده می‌شود، می‌میرد. در زندان حتی لیوانی برای شکستن وجود ندارد تا بچه‌ها بفهمند که شکستن چیست.کودکان زندان بازی را نمی‌شناسند.
زندان فرار از حل معضلات اجتماعی و قرنطینه کردن کسانی است که به آن دچار شده اند ، درست مثل کسی که به ایدز دچار شده است و به جای درمان او را زندانی کنند ، حتی کسی که قتل می کند در حالت عادی بسر نمی برد ، اینکه چه عاملی او را به اینجا کشانده بحث اصلی است ، چراکه آن فرد دچار یکسری مشکلات و معضلات اجتماعی شده است. زندان برای جامعه پر هزینه است و بازتولید کننده بزهکاری و مرکز آموزش غیر حرفه ای هاست. یکی از بزرگترین اشکالات مجازان زندان ، غیر قابل برگشت بودن آن است و در صورت اشتباه بودن رای و نظر دادگاه ، عمر گذشته دیگر بر نمی گردد و غیر قابل جبران است. تا آنجا که امکان دارد مجازاتها باید به گونه ای باشند که قابل برگشت باشند در صورتی که زندان چنین خصوصیتی ندارد.در همه جا این قانون است که جرم را تعریف می کند و مجرم را مشخص و مجازات را تعیین می کند.از آنجا که قوانین در خدمت حاکمیتها است و دارای منافع و شرایط یکسان فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی نیستند، در نتیجه تعاریف جرم در کشورهای مختلف متفاوت است. تعریف جرم باید مشخص و محدود باشد و این تعریف باید توسط مردم صورت بگیرد و نه حاکمیتها و حداکثر مجازات باید مشخص باشد و قابل برگشت در صورت اشتباه بودن , برمبنای چه سنجشهائی می توان مجرم را عادلانه تنبیه کرد و چه کسی براستی از میان انسانها چنین صلاحیتی را دارد؟ به جرم حکومتگران چه کسی می تواند رسیدگی کند ؟ راه کاهش جرم در جامعه از بین بردن مشکلات سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی است. رابطه زندان با قانون ، رابطه ای است تنگا تنگ و مجازات زندان را قوانین تعیین می کنند و قوانین همه جا به نفع طبقه حاکم یا نمایندگان آنها در مجالس تدوین می گردد. قوانینی که قرار است در مورد خود ما مردم اجرا شود هیچ نقشی در تدوین آن قوانین نداریم. قوانین باید توسط خود مردم نوشته شود و نه حاکمیتها و ما باید به قوانینی احترام بگذاریم که در مورد ما اجرا می شود ولی خود ما در تدوین آن هیچ نقشی نداریم و طبیعتاً این قوانین در خدمت مردم نخواهد بود ، بلکه مردم در خدمت قوانین حاکمیت خواهند بود و قوانینی برای حکومتگران وجود ندارد و قانون در مورد آنها اعمال نمی شود. به عنوان مثال چاقو کشی جرم است اما فقط برای مردم ، چراکه در وقایع و مبارزات خیابانی دیدیم که چاقوکشان خامنه ای با چاقو و دشنه به مردم حمله کردند و بسیاری را زخمی و مجروح کردند ، ولی در مورد آنها قانون مجازات چاقو کشی نه تنها اعمال نشد بلکه مورد تشویق رهبر جنایتکار و ارتجاعی ج.ا قرار گرفتند.اگر بتوانیم از همین امروز حول خواست نابودی و حذف زندانها در جامعه یک جنبش عظیم سیاسی ، اجتماعی ایجاد کنیم ، آن موقع این جنبش حداقل می تواند مانع و کند کننده ابزار سرکوب حاکمیتها باشد و یا مثلاً بعد از سرنگونی ج.ا و احیاناً پیاده شدن سیاستهای اصولی و پایه ای این جنبش دموکراتیک در قوانین ، با تغییرات اساسی و ریشه ای در ساخت قدرت سیاسی ، تغییر قوانین و وضع قوانین توسط مردم و نه حاکمیتها ، محدود کردن تعریف جرم ، فقر زدائی از جامعه به لحاظ فکری ،فرهنگی، اقتصادی و نیاز جنسی ( نگاه کنید به صفحه حوادث تا نقش این 4 مورد فقر را در بدبختی ها و جنایات ببینید) ، استفاده از آموزش و بالا بردن سطح آگاهی و فرهنگی جامعه و اطلاع رسانی از طریق وسایل ارتباط جمعی و آزادی گردش اطلاعات ، استفاده از دارو درمانی و گفتار درمانی و خدمات پزشکی رایگان در رابطه با بزهکاری ، آزاد بودن در حق انتخاب برای زندگی یا عدم زندگی مشترک و عدم سختگیری قوانین (در این زمینه نگاه کنید به صفحه حوادث تا به عمق فاجعه سختگیری قوانین در این زمینه پی ببرید) ، ایجاد انواع انجمنهای دموکراتیک و کانونهای حمایتی و مددکاری مردمی در مقابله با مشکلات و معضلات اجتماعی ، مبارزه همگانی با فرهنگها و سنن عقب افتاده و خشونت های اجتماعی ، تعمیق آزادی بی قیدوشرط سیاسی و اجتماعی ، وجود آزادی گفتار و رفتار فردی و جمعی ، افزایش امکان تفریح و شادی مردم ، افزایش مسافرت طولانی به خارج از کشور و افزایش مسافر و توریست به ایران به منظور تبادل فرهنگی ، حمایت دولتی و مردمی از کسانی که خود را در جامعه و یا خانواده بی پناه حس می کنند ( نگاه کنید به صفحه حوادث ) آموزش حرفه ، ایجاد اشتغال و انواع تخصصها و... می توان مشکلات ، معضلات و خشونتهای اجتماعی را کاهش داد.و اختیارات نامحدود مجازات را از قوانین سلب کرد و شکنجه و زندان را به گور تاریخ بسپاریم. ما با برخورد با علتها و نه معلولها و ریشه یابی مشکلات و معضلات اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی می توانیم جامعه ای انسانی را بنا نهیم.


نظام جلالی01.07.2011