داستانِ بزرگترین دستاورد بشر از قرنها جنگ و ویرانی، بر میگرده به درسهایی که از جنگ جهانی اول و دوم گرفته شد. جنگی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم بسیاری از کشورها را تحت تاثیر تخریب ویرانگر خودش یا عواقب اش قرار داد. هفتاد میلیون نفر در آن جنگ، جان خود را ازدست دادند.... وقتی زمامداران بهوش آمدند و سر حساب شدند و میزان وحشتناک کشت و کشتارها ، ویرانیها و خرابیها ... و نتایج و عوارض جنگ را لمس و مشاهده کردند شروع کردند به فغالیت، تلاش و برنامه ریزیها برای جلوگیری از وقوع مجدد جنگ ( تلاشی که به نظر میرسه تا به امروز موفق بوده و تونسته جلوی جنگ جهانی سوم را بگیرد)ء
اعلامیۀ جهانی حقوق بشر در حقیقت واکنشی دلسوزانه و اینده نگرانه ای بود در برابر نابودی وحشتناک مردم، زمینها، و زیربنای اقتصادی درطول جنگ جهانی دوم، چون تقریباً همۀ اروپا به خاطر این جنگ متلاشی شد. حتی بسیاری از قسمتهای قارۀ آسیا نیز به سبب جنگ متحمل آسیب و خسارت شدند. بازسازی اینهمه خرابی تلاش عظیمی می طلبید تا کشورها و مردم اونا بتونند به " حالت طبیعی " بازگردند... تازه همه میدونستند - با توجه به تجربه - همه میدونستند که جنگ پایان یافته ولی ریشه های جنگ، یعنی نژاد پرستی، تبعیض، تعصب ها که پایان نیافته ... در چنین شرایط ناامید کننده و هراس آلودی، اعلامیه ی حقوق بشر، نور امیدی برای مردم دنیا بود. نور امیدی برای آغازی نو تا هرچند اندک -وجه مشترکی بین خود و دیگر اقوام و ادیان و الوان بدست بیاورند .... تا به پشتوانه آن،همه مردم، درهمه کشورها بتونند با وجود تمام اختلافات، در کنار هم در صلح و آرامش زندگی کنند
به همین منظور، مقدمه منشور سازمان ملل" این کلمات مشهور را در بر می گیرد: "ما مردم سازمان ملل تصمیم گرفتیم ... که اعتقاد خود را به اصول اولیه حقوق بشر، به شأن و ارزش شخص انسان، به حقوق مساوی برای زن و مرد و برای ملل کوچک و بزرگ ... بار دیگر مورد تأکید قرار دهیم ... در برنامه نوبت شمای امروز چهارشنبه 8 دسامبر به مناسبت روز جهانی حقوق بشر، فردا 10 دسامبر از بینندگان سئوال شد: نظر شما در این باره چیست؟ آیا فکر می کنید حقوق بشر یک مفهوم نسبی است و می تواند با توجه به فرهنگ و عقاید ملل مختلف، متغیر باشد، یا ترجیح می دهید که همه مردم دنیا از یک پیمان جهانشمول پیروی کنند؟
شما چقدر به حسن نیت سازمان های مدافع حقوق بشر اعتماد دارید؟ آیا انتقاد برخورد دوگانه با مفهوم نقض حقوق بشر را درباره عملکرد سازمان های مدافع حقوق بشر وارد می دانید؟
مهرداد از دبی در مورد مطلق بودن یا نسبی بودن حقوق بشر در این مورد گفت: به نظرم این سئوال سئوال غلطی است و اگر کسی این سئوال را بپرسه به نظر من حقوق بشر را اشتباه متوجه شده . به نظر من حقوق بشر یک مجموعه چیزی نیست که معتقد باشیم مسلمانها یک مجموعه غربی یک چیز دیگه بلکه این حقوق شایستگیهاست که به همه افراد تعلق می گیره و در همه جا مشترکه تنها باید موانعی که بر سر راه برقراری این اصول قرار داره ، برداریم
مریم گفت: اولین سئوال اینه که باید ببینیم این بشر یعنی چی؟ مشکلی که من با حقوق بشر دارم اینه. چون بشر در یک بستر اجتماعی تعریف میشه ... حقوق این حقوق با بشر متولد نمیشه بلکه فرایندی است که در طی تاریخ طی شده تا به این اصول رسیده و من فکر نمی کنم بشر یک پدیده جهانشمول باشد. چون من با یک بشری که در انگلستان امروز زندگی میکنه با هم فرق داریم و این تفاوت نه خوب بودن منه و نه بد بودن اون چون تجربه زیستی ما با هم فرق میکنه حقوق بشر وقتی کاربرد و معنا پیدا میکنه که در اون، این تفاوت من با دیگران به لحاظ زیست محیطی در نظر گرفته بشه. در اینجا پونه از او پرسید: فکر نمی کنید ولی یه حداقل حقوق، بعنوان مینیمم لازمه تا همه بشر فارغ از رنگ و قوم و مذهب بتونند حداقل از اون برخوردار باشند؟ که مریم صریح و قاطع جواب داد: نه . اون می نیمم و یا حتی ماکزیمم رو من بعنوان حقوق بشر نمیشناسم . من به این میگم منطق مدرنی که تجربه تاریخی همه ملل به اون رسیدند و این از بدو تولد با من زاده نشده من به حداقل حقوق بشر ، حقوق بشر نمیگم . بلکه تجربه های تاریخی بشر که چه کارهایی باید بکند و چه کارهایی نباید بکند
مهرداد در مینی مناظره با مریم گفت: بر خلاف مریم این بشر نیست که تغییر کرده بلکه این شرایط بشر است که تغییر کرده
این شرایط تاریخی است که حقوق بشر را برای کنترل کشورهای مستبد لازم کرد
مریم در ادامه گفت: داشتن حقوق بشر بهتر از نداشتن اش است ولی آزادی و انتخاب یک پدیده مدرنه و حقوق بشر فقط متر و مقیاسی است برای اندازه گیری برخی اتفاقات مثلا میزان خشونت ولی نمی توان با این قانون مصادیق خشونت را در هر محیطی هر کشور و هر فرهنگی مشخص کرد... به این خاطر حقوق بشر یک معیار سیال و نسبی است
مهرداد در مناظره گفت: تفاسیر مختلف می توان در مورد حقوق بشر داشت ولی این تفاسیر این قدر هم بی حساب و کتاب نیست . مثلا در مورد خشونت، این کشور تا اون کشور یه کم می تونن با هم اختلاف تفسیر وجود داشته باشه نه خیلی زیاد
سوگل از پاریس در مخالفت با مریم گفت : نباید مفاهیم "حقوق" " بشر" از این کشور به اون کشور با هم فرق داشته باشه . حقوق بشر نمی تونه یک مفهوم نسبی بشه، چون این حق مثل داشتن حق تحصیل ، از ابتدایی ترین حقوق همه انسانهاست
احمد از کابل هم وارد بحث شد و گفت: اصول قانون بشر و حقوق بشر بایستی در ابتدا به همه فرهنگها و فکرها احترام بگذارد و در وهله بعدی باید از تمام نظرات، نظر خواهی بشه و بعدا از روی فصل مشترک همه نظرات حقوق بشر نوشته بشه... همین کاری که توسط کسانی که این حقوق را معین کرده اند انجام شده ولی مشکل عدم اجرای حقوق بشر خصوصا در افغانستان متاسفانه اینست که مردم - اکثریت شان برداشت درستی از حقوق بشر ندارند و فکر می کنند حقوق بشر یعنی رواج بی حجابی ولی ما میدونیم که این چنین نیست و حتی با اسلام هم مغایرتی ندارد مثلا حقوق بشر می گوید ، زن با مرد مساوی است در اسلام هم حق و زن برابر است
سوگل از پاریس با نظر احمد موافقت کرد و گفت : برای جهانشمول شدن و تعمیق حقوق بشر در همه جوامع بایستی فرهنگ سازی بشه در تمام کشورها
و اگر فرهنگ سازی بشه فکر نمی کنم هیچ اختلافی در بین بشر در مورد برداشت مختلف از حقوق بشر باقی بمونه
احمد درادامه گفت: هر کشور برای خود دولت داره ، دادگاه داره .... و هر کشوری اگر قوانین خودش را بر پایه دمکراسی بچینه و رعایت کند ، حقوق بشر خود بخود رعایت شده
اگر در هرکشوری دمکراسی باشه، اونوقت برداشتها از حقوق بشر هم درست برداشت میشه.
در اینجا فرن نتیجه وب گردی خود را با "مقاله پاردوکس جهانشمولی حقوق بشر" از مجله انترنتی حرف ما متعلق به دیدگاه دولت جمهوری اسلامی شروع کرد که معتقد بود اگر حقوق بشر اسلامی شود، پارادوکسی بودن از بین می رود و در این راستا نوشته بود : البته چنانکه کسانی پنداشتهاند، راهکار جهانشمول شدن حقوق بشر، نسبیت فرهنگی و پلورالیسم عقیدتی نیست؛ بلکه همانگونهکه در نظام حقوقی اسلام مطرح شده، رعایت دو اصل کلی، میتواند ضامن تحقق و بقای جهانشمولی حقوق انسانی باشد: یکی اصل فطری و فراایمانی بودن حقوق بشر اسلامی و دیگری اصل سماحت... وب بعدی فراست بود که در اون نویسنده نوشته بود: والله من اساساً نه فعال حقوق بشرم اعوذ بالله و نه چیزی بلدم؛ در این دوره و زمانهای که دستم به تخته در زمینه فعال حقوق بشر مشکل و کمبود نداریم، دیگر ما که باید برویم تیله بازی بکنیم. اما چون یک زمانی (که هنوز حقوق بشر موضوعیت نسبتاً ناب خودش را حفظ کرده بود) به هر حال درگیر موضوع بودم و راجع به بعضی مسائلش فکر میکردم، و فردا هم روز جهانی حقوق بشر است و من چند سال پیش سمیناری در بزرگداشت این روز برگزار کردهام، حالا به یاد آن روزها میخواهم یک یادداشت کوتاه درباره یکی از زوایای این مسئله بنویسم
ببینید، یکی از مسائل حقوق بشر (مخصوصا در جوامعی که با جهانیشدن هنوز مشکل نظری دارند) این بوده عدهای میگویند که چیزی به نام اصول جهانی حقوق بشر که بیاید ریخته شود در قالب یک اعلامیه جهانگیر و رعایتاش لازم باشد برای همه دولتهای جهان، مورد قبول نیست. هر دولتی بشر خودش را دارد و در نتیجه حقوق آنها را خودش بهتر تشخیص میدهد. مثلا در برخی قبایل آفریقایی رسم است که پسربچه تازه بالغ شده را مجبور میکنند توی سطلی پر از تیغ و میخ بنشیند و به این ترتیب ثابت شود که دیگر بزرگ شده! خب اگر با استانداردهای جهانی نگاه کنیم این کار نقض حقوق کودک است. اما یک عده میگویند که نه؛ این رسم آنهاست و خلاف حقوق بشر هم نیست
بعضی مجازاتها هم اینطورند. مثلا بریدن انگشت یا اعدام یا سنگسار یا کور کردن؛ اینها مجازاتهایی هستند که طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر، غیرقانونی، غیر حقوق بشری و مصداق شکنجه محسوب میشوند. اما بعضی کشورها (مثلا کشورهای اسلامی) ادعا میکنند که نه؛ اینطور نیست. ما هم حقوق بشر را رعایت میکنیم و هم باید قوانین شریعت را اجرا کنیم
برای همین هم یک جریانی به وجود آمده که میگوید حقوق بشر یک مقوله نسبی است. یعنی تفاوتهای فرهنگی باعث میشود که حقوق بشر یک الگوی واحد نباشد برای همه دنیا. یک جایی که بشرهایش گرسنهاند، اساسا نیاز به آزادی بیان ندارند و این خلاف حقوق بشر نیست! خب این تحلیل آن گروه است
به نظرم برای اینکه مشکل حل شود باید توجه کنیم که تفاوت بزرگی است میان پلورالیسم (تکثرگرایی) و نسبیگرایی. بله؛ باید تفاوتهای فرهنگی و قومی – قبیلهای را به رسمیت شناخت. اما این نباید ما را به ورطه نسبی شدن بیاندازد. چون دیگر نقض غرض میشود. دیگر حقوق بشری وجود ندارد. وجود معیارهای کلی و ثابت برای رعایت حقوق بشر الزامی است چون بدون آنها نمیشود سنجید که کجا حقوق بشر رعایت میشود و کجا نقض میشود
بنابراین باید به صراحت گفت که حقوق بشر نسبی نیست. یعنی اگر نسبی شود دیگر هیچی ازش باقی نمیماند. اما حقوق بشر میتواند با تفاوتهای متکثر فرهنگهای مختلف جهان خود را تطبیق دهد و سازگار شود
حقوق بشر به صورتی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده، اصطلاحاً «کف» انتظار از دولتهاستز
در اینجا نوبت به سری دوم بیننده رسید با زلیخا از لندن که در مورد جهانشمول بودن گفت: اساس و بنیان این حقوق جهانی است و حجاب داشتن یا نداشتن مخالف حقوق بشر نیست چون این حقوق به حقوق فردی احترام میذاره
پوریا از تهران نسبتا با نظر زلیخا موافقت اعلام کرد و گفت باید از خود بپرسیم بعد از شصت سال چرا این حقوق نتونسته در جهان پیاده بشه؟ و خودش جواب داد: چون تعبیر ها در مورد حقوق بشر متفاوته و این چیزی که هر کشور حقوق بشر رو فراخور حال و روز خودش پیاده می کنه
زلیخا ادامه داد: چون حقوق بشر ضمانت اجرای نداره ... خیلی خوب میشد که دادگاهی وجود میداشت که میتونست با زور این حقوق را به مردم کشورها بده
در اینجا چند نظر از روی وب سایت بی بی سی خوانده شد
وستا از تهران گفت: از دم صبح ازل تا آخر شام ابد اصول انسانی یکی بوده و یکی هست . ولی مرز بندیها ، سیاستها ، و دولتها هستند که نمیذارند این اصول پیاده شود
سورنا در موافقت با وستا گفت: مشکل پیاده نشدن ، فرهنگی است مثل ایران و افغانستان و دولتها هستند که نمیگذارند
در این جا چند نظر از روی فیس بوک خوانده شد از جمله نظر شرمین که نوشته بود: در جامعه ایران به جرات می شود گفت که خیلی ها هنوز بیانیه حقوق بشر را نخوانده اند و خیلی ها هم اگر بخوانند با بعضی از بند های ان مخالفند و این یک فاجعه بزرگ است که رسانه هایی آزاد و نخبه گرا مثل بی بی سی وظیفه دارند هر روز مفاد این بیانیه را در برنامه ای ویژه به بحث بگذارند و اموزش دهند
نرکس از لندن گفت من فکر می کنم امکان پیاده شدن این حقوق جهانشمول است و این وظیفه روشنفکران ، دلسوزان ، معلمان ... و گروه های نو اندیش مدنی است که این اصول را در میان مردم ترویج و تبلیغ کنند
ارسلان از مشهد در مورد ریشه ها گفت : حقوق بشر ناشی از اومانیست است که سوزن پرگار بر روی انسان است ولی در برابر این تفکر تفکریست که بر عکس اومانیست ، بر روی خدا متمرکز است که همه بخدا سجده میکنند
و انسان در این تفکر باید به طرف خدا توجه کنه
و در دایره حقوق بشر چون تفکرش بشرگراست همه تنها به فکر خود هستند
و چون این تفکر منفعت خواه است نمی تواند جهانشمول باشد
در اینجا چند نظر که فرن به دست اش رسیده بود خوانده شد و این چنین برنامه با سئوالات بسیاری که بی جواب مانده بود خاتمه یافت
نتیجه گیری: به طور کلی نظام جدید بین المللی حقوق بشر یک پدیده بعد از جنگ جهانی دوم است. مفهوم حقوق بشر و تلاش در جهت حمایت بین المللی از آن قرن ها قبل در جنبش های دینی، سیاسی، اجتماعی، فلسفی و نظریات حقوقی مختلف مطرح شده بود ولی بنا به دلایل مختلف از جمله منافع متضاد دولت های گوناگون سالها در حد بیانیه های ساده، محدود گشته بود.
تالمات ناشی از جنگ دوم جهانی و نقض وحشتناک حقوق انسان ها و جنایات و فجایع ضد بشری دوران جنگ، جمعی را بر این باور قرار داد که اگر یک نظام موثر حمایت از حقوق در جامعه ملل وجود داشت ممکن بود این گونه نقض حقوق انسانی و احتمالا خود جنگ رخ ندهد. بنابراین در همان اواسط دوران جنگ، مساله توجه بین المللی به مسایل اساسی حقوق بشر مطرح شد. در اوایل سال 1941 فرانکلین روزولت رییس جمهور آمریکا، در سخنرانی معروف خود مرسوم به چهار آزادی (بیان، مذهب، فقر، ترس) همگان را بر ایجاد جهان مبتنی بر آنها فرا خواند.
در بیانیه سازمان ملل متحد که در اول ژانویه 1942 به امضا رسید، نیز دول امضا کننده بر حقوق بشر و حمایت از آن تاکید ورزیدند. همچنین در طرح دامبارتن اوکس (1944) تصمیماتی راجع به آن اتخاذ گردید.
در پایان جنگ دوم جهانی در ژوئن 1945، کنفرانس سانفرانسیسکو آمریکا برای بحث پیرامون تشکیل سازمان ملل متحد تشکیل شد و در پایان کنفرانس مزبور در تاریخ 26 ژوئن 1945، منشور ملل متحد به عنوان سند موسس سازمان ملل به امضا رسید. در منشور ملل متحد مقرراتی در زمینه حقوق بشری گنجانده شد ولی این مقررات و مکانیزم ها با انتظاراتی که دیدگاه ها و سخنرانی ها در دوران جنگ پدید آورده بود فاصله داشت. زیرا قدرت های بزرگ و فاتح جنگ یعنی آمریکا، شوروی، انگلیس و فرانسه که صاحب نفوذ اصلی در تدوین منشور بودند، خود مشکل حقوق بشری داشتند. در حالی که برخی از کشورهای کوچک دارای نظام دموکراتیک به دنبال پی ریزی چنین سیستمی بودند.
به هر حال با اینکه قدرت های فاتح چیره شدند و تا حدی مانع شدند که کنفرانس سانفرانسیسکو به ایجاد یک سیستم حمایتی موثر از حقوق بشر بیانجامد، با این حال آنچه در منشور آمده است، مبنای قانونی و فکری توسعه حقوق بشر بین المللی قرار گرفت و سازمان ملل توانست بعدا بر همان مبنا به تدریج سیستم های نسبتا موثری را ایجاد نماید.
نویسندگان پیش نویس " اعلامیۀ جهانی حقوق بشر" از بسیاری از سنتهای فلسفی و قانونی در نوشته های خود استفاده کردند
" اعلامیۀ جهانی حقوق بشر" بر یک ارزشی اساسی بنیان یافته است. ماده اول می گوید " تمامی انسانها آزاد به دنیا آمده اند و در همۀ حقوق و ارزشها مساوی هستند." این تاکید با شیوه ها و باورهایی که طی قرنها رایج بود مغایرت داشت. " اعلامیۀ جهانی حقوق بشر" به تنهائی نتوانست رفتارهای رایج را دگرگون کند. با این همه، در یک مسیر مهم و حیاتی حرکت کرد.
شاید مهمترین نکته این بود که، شفافیت و صراحت گفتار آن به میلیونها نفر الهام بخشید. ترجمۀ روزافزون این اعلامیه و تلاشهای آگاهانه برای انتشار پیام آن اصول اعلامیه را معرفی کرده و رواج داده است. مردان و زنان همه دنیا آگاه شدند که همگی آنها از حقوقی برخوردارند که هیچ دولتی نمی تواند آن ازایشان سلب کند.
. مواد بسیاری از 30 ماده این بیانیه به حقوق سیاسی و مدنی مربوط است، که افراد را در مقابل دولت و سوء استفاده های دولتی حمایت می کند. مواد دیگر، از آزادی های معمول برای هر فرد، مثل حق آزادی بیان سخن می گویند، درحالیکه برخی مواد دیگر حقوق فرهنگی، اجتماعی، و اقتصادی، مانند دسترسی به تحصیل و حق کار، را در اولویت قرار می دهند.
نتایج به دست آمده از" اعلامیۀ جهانی حقوق بشر" حتی مهمتر و چشمگیرتر از لحن الهام بخش آن بوده است. در قوانین بین المللی، چندین موافقتنامه عمده ، که به تصویب بیش از 100 کشور رسیده است، از " بیانیه جهانی حقوق بشر" منتج شده اند. این موافقتنامه ها ، به ترتیب زمانی، عبارت اند از:
طی مدت شش دهه، " اعلامیه جهانی حقوق بشر" پایداری خود را ثابت کرده است. ولی هنوز بحث ها ادامه دارند.
تفاوتهای فرهنگی همچنان به بحثها درمورد جهانی بودن واژه "جهانی" در "بیانیه جهانی حقوق بشر" دامن می زند. گرچه اصول " اعلامیه جهانی حقوق بشر" به کرات مورد تأئید مجدد قرار گرفته است، برخی می گویند که فرهنگها یا مناطق مختلف چنان با یکدیگر تفاوت دارند که هیچ معیارجهانی واقعی ای نمی تواند وجود داشته باشد.
دومین حوزه اختلاف نظر درمورد حقوق افرادی است که به گروههای قومی و اقلیتهای ملی تعلق دارند. به عنوان یک فرد، بخاطر پیشینه قومی نمی توان درمورد آنها تبعیض قائل شد. با این حال، اوضاع نامساعد سیاسی و اقتصادی دراز مدت، رفتارهای اجتماعی ریشه دار و نظائر آن علیه گروههای که این افراد به آنها تعلق دارند، پرسش های پیچیده ای را مطرح می کند. آیا گروهها به خودی خود دارای حقوق هستند؟
شک و تردید بیشتری در رابطه با افراد جا به جا شده در داخل کشور وجود دارد. آنها افرادی هستند که نمی توانند بخاطر جنگ درکشور واقعی خود زندگی کنند، ولی از مرزبین المللی کشور دیگر نیز عبور نکرده اند. افراد جا به جا شده در داخل (شناخته شده به عنوان IDPs ) با شرایط زندگی خطرناک و وحشتناکی مواجه می شوند. آنها در منطقه قانونی بین دو جبهه متخاصم زندگی می کنند. اگر کشور خود را ترک کرده بودند، از حمایت قانونی بین المللی برخوردار می شدند. با باقی ماندن در کشورشان یا نزدیک کشورشان، با مشکلات بسیاری مواجه هستند.
چهارمین حوزه اختلاف نظردر مورد بهترین راه برای فیصله دادن به جنگهای دامنه دار داخلی است. آیا جامعه بین المللی باید به دلایل انسان دوستانه مداخله کند؟ آیا کمیته های صلح و آشتی یا گروههای مشابه باید " حقیقت موجود" را به اثبات برسانند؟ آیا باید گروههای مخالف را با قول عفو برای آنهائی که متهم به جنایات جنگی می شوند، به مذاکره و مصالحه تشویق کرد؟ یا عدالت با دستگیری و محاکمه آنها در دادگاه جنائی بین المللی بهتر اجرا می شود؟ تعهدات مربوط به " حق حمایت" تا کجا ادامه می یابد؟ چه کسی باید مسئولیت هرگونه مداخله سرکوب گرایانه را بپذیرد؟
با این همه، مسئله مورد توجه دیگر شامل اظهار ندامت و پرداخت غرامت بخاطر بی عدالتیهای پیشین در زمینه حقوق بشر است. خشونتهای پیشین علیه تعداد زیادی از مردم ملیتهای دیگر می تواند روابط بین دولتها و مردمشان را تیره کند. ازاین رو، کل منطقه دستخوش مشکلات سیاسی، صرفنظر از حقوق بشر به معنای آن است.
کمیسیونهای حقیقت یابی، گروههای آشتی و حقیقت یابی جنبه دیگری را نشان می دهند که، نشانگر تحول و رشد حقوق بشر است. این گروهها درمورد تعارضات و بی عدالتی های قبلی تحقیق می کنند. تشکیلات آنها بیانگر این نکته است که " بی عدالتی های بشری" پیشین برای همیشه ممکن نیست پنهان بمانند.
مسائل جدی اقتصادی می توانند این مسئله را که افراد تا چه حد از حقوق بشر کامل برخوردار باشند، زیر سئوال ببرند. اگر حقوق بشر " با دادن غذا برای صبحانه آغاز می شود"، افراد باید موقعیتهای مناسبی برای شغل و تحصیل داشته باشند. آنها باید قادر باشند که از تله فقر خلاص شوند و از اثر فرسایشی امراض بومی و سوء تغذیه در امان بمانند. "اعلامیه جهانی حقوق بشر" درمورد مسائل به طور کلی صحبت می کند. با این حال، مشکلات جدی به شکل نابرابری های اقتصادی درمیان ملت ها و ملت های دیگرباقی مانده اند. عملکرد های فاسد و اسراف گرایانه مقامات دولتی، آنچه را که برای نیاز های دیگر موجود است، کاهش می دهد.
در پایان و از بسیاری جهات ازهمه مهمتر، " اعلامیه جهانی حقوق بشر" نمی تواند بوسیله ابزار " سنتی" اجبار آفرین به اجرا دربیاید. " سازمان ملل" هیچ نیروی مسلحی از خود ندارد، ولی باید بخشهايی از نیروهای ارتش دیگر دولتها را برای کمک در اختیار داشته باشد. ارگانهای " سازمان ملل"، مانند " کمیساریای عالی حقوق بشر" واقع در ژنو ، که به طور مستقیم با مسائل حقوق بشر سروکار دارند، بودجه کمی در اختیاردارند.
با وجود این، با نگاهی به سال 1948، متوجه می شویم که رشد و پیشرفت چشمگیر بوده است. یک سند رویایی تبدیل به یک واقعیت زنده شده است. " اعلامیه جهانی " بایستی بخاطر بنیان استوار و ساختار قابل انعطافش مورد تحسین و بزرگداشت قرار بگیرد. 10 دسامبر،سال 2010 ، باید در تمام دنیا جشن گرفته شود.
امید بهروزی
http://www.facebook.com/note.php?saved&¬e_id=171342109563860اعلامیۀ جهانی حقوق بشر در حقیقت واکنشی دلسوزانه و اینده نگرانه ای بود در برابر نابودی وحشتناک مردم، زمینها، و زیربنای اقتصادی درطول جنگ جهانی دوم، چون تقریباً همۀ اروپا به خاطر این جنگ متلاشی شد. حتی بسیاری از قسمتهای قارۀ آسیا نیز به سبب جنگ متحمل آسیب و خسارت شدند. بازسازی اینهمه خرابی تلاش عظیمی می طلبید تا کشورها و مردم اونا بتونند به " حالت طبیعی " بازگردند... تازه همه میدونستند - با توجه به تجربه - همه میدونستند که جنگ پایان یافته ولی ریشه های جنگ، یعنی نژاد پرستی، تبعیض، تعصب ها که پایان نیافته ... در چنین شرایط ناامید کننده و هراس آلودی، اعلامیه ی حقوق بشر، نور امیدی برای مردم دنیا بود. نور امیدی برای آغازی نو تا هرچند اندک -وجه مشترکی بین خود و دیگر اقوام و ادیان و الوان بدست بیاورند .... تا به پشتوانه آن،همه مردم، درهمه کشورها بتونند با وجود تمام اختلافات، در کنار هم در صلح و آرامش زندگی کنند
به همین منظور، مقدمه منشور سازمان ملل" این کلمات مشهور را در بر می گیرد: "ما مردم سازمان ملل تصمیم گرفتیم ... که اعتقاد خود را به اصول اولیه حقوق بشر، به شأن و ارزش شخص انسان، به حقوق مساوی برای زن و مرد و برای ملل کوچک و بزرگ ... بار دیگر مورد تأکید قرار دهیم ... در برنامه نوبت شمای امروز چهارشنبه 8 دسامبر به مناسبت روز جهانی حقوق بشر، فردا 10 دسامبر از بینندگان سئوال شد: نظر شما در این باره چیست؟ آیا فکر می کنید حقوق بشر یک مفهوم نسبی است و می تواند با توجه به فرهنگ و عقاید ملل مختلف، متغیر باشد، یا ترجیح می دهید که همه مردم دنیا از یک پیمان جهانشمول پیروی کنند؟
شما چقدر به حسن نیت سازمان های مدافع حقوق بشر اعتماد دارید؟ آیا انتقاد برخورد دوگانه با مفهوم نقض حقوق بشر را درباره عملکرد سازمان های مدافع حقوق بشر وارد می دانید؟
مهرداد از دبی در مورد مطلق بودن یا نسبی بودن حقوق بشر در این مورد گفت: به نظرم این سئوال سئوال غلطی است و اگر کسی این سئوال را بپرسه به نظر من حقوق بشر را اشتباه متوجه شده . به نظر من حقوق بشر یک مجموعه چیزی نیست که معتقد باشیم مسلمانها یک مجموعه غربی یک چیز دیگه بلکه این حقوق شایستگیهاست که به همه افراد تعلق می گیره و در همه جا مشترکه تنها باید موانعی که بر سر راه برقراری این اصول قرار داره ، برداریم
مریم گفت: اولین سئوال اینه که باید ببینیم این بشر یعنی چی؟ مشکلی که من با حقوق بشر دارم اینه. چون بشر در یک بستر اجتماعی تعریف میشه ... حقوق این حقوق با بشر متولد نمیشه بلکه فرایندی است که در طی تاریخ طی شده تا به این اصول رسیده و من فکر نمی کنم بشر یک پدیده جهانشمول باشد. چون من با یک بشری که در انگلستان امروز زندگی میکنه با هم فرق داریم و این تفاوت نه خوب بودن منه و نه بد بودن اون چون تجربه زیستی ما با هم فرق میکنه حقوق بشر وقتی کاربرد و معنا پیدا میکنه که در اون، این تفاوت من با دیگران به لحاظ زیست محیطی در نظر گرفته بشه. در اینجا پونه از او پرسید: فکر نمی کنید ولی یه حداقل حقوق، بعنوان مینیمم لازمه تا همه بشر فارغ از رنگ و قوم و مذهب بتونند حداقل از اون برخوردار باشند؟ که مریم صریح و قاطع جواب داد: نه . اون می نیمم و یا حتی ماکزیمم رو من بعنوان حقوق بشر نمیشناسم . من به این میگم منطق مدرنی که تجربه تاریخی همه ملل به اون رسیدند و این از بدو تولد با من زاده نشده من به حداقل حقوق بشر ، حقوق بشر نمیگم . بلکه تجربه های تاریخی بشر که چه کارهایی باید بکند و چه کارهایی نباید بکند
مهرداد در مینی مناظره با مریم گفت: بر خلاف مریم این بشر نیست که تغییر کرده بلکه این شرایط بشر است که تغییر کرده
این شرایط تاریخی است که حقوق بشر را برای کنترل کشورهای مستبد لازم کرد
مریم در ادامه گفت: داشتن حقوق بشر بهتر از نداشتن اش است ولی آزادی و انتخاب یک پدیده مدرنه و حقوق بشر فقط متر و مقیاسی است برای اندازه گیری برخی اتفاقات مثلا میزان خشونت ولی نمی توان با این قانون مصادیق خشونت را در هر محیطی هر کشور و هر فرهنگی مشخص کرد... به این خاطر حقوق بشر یک معیار سیال و نسبی است
مهرداد در مناظره گفت: تفاسیر مختلف می توان در مورد حقوق بشر داشت ولی این تفاسیر این قدر هم بی حساب و کتاب نیست . مثلا در مورد خشونت، این کشور تا اون کشور یه کم می تونن با هم اختلاف تفسیر وجود داشته باشه نه خیلی زیاد
سوگل از پاریس در مخالفت با مریم گفت : نباید مفاهیم "حقوق" " بشر" از این کشور به اون کشور با هم فرق داشته باشه . حقوق بشر نمی تونه یک مفهوم نسبی بشه، چون این حق مثل داشتن حق تحصیل ، از ابتدایی ترین حقوق همه انسانهاست
احمد از کابل هم وارد بحث شد و گفت: اصول قانون بشر و حقوق بشر بایستی در ابتدا به همه فرهنگها و فکرها احترام بگذارد و در وهله بعدی باید از تمام نظرات، نظر خواهی بشه و بعدا از روی فصل مشترک همه نظرات حقوق بشر نوشته بشه... همین کاری که توسط کسانی که این حقوق را معین کرده اند انجام شده ولی مشکل عدم اجرای حقوق بشر خصوصا در افغانستان متاسفانه اینست که مردم - اکثریت شان برداشت درستی از حقوق بشر ندارند و فکر می کنند حقوق بشر یعنی رواج بی حجابی ولی ما میدونیم که این چنین نیست و حتی با اسلام هم مغایرتی ندارد مثلا حقوق بشر می گوید ، زن با مرد مساوی است در اسلام هم حق و زن برابر است
سوگل از پاریس با نظر احمد موافقت کرد و گفت : برای جهانشمول شدن و تعمیق حقوق بشر در همه جوامع بایستی فرهنگ سازی بشه در تمام کشورها
و اگر فرهنگ سازی بشه فکر نمی کنم هیچ اختلافی در بین بشر در مورد برداشت مختلف از حقوق بشر باقی بمونه
احمد درادامه گفت: هر کشور برای خود دولت داره ، دادگاه داره .... و هر کشوری اگر قوانین خودش را بر پایه دمکراسی بچینه و رعایت کند ، حقوق بشر خود بخود رعایت شده
اگر در هرکشوری دمکراسی باشه، اونوقت برداشتها از حقوق بشر هم درست برداشت میشه.
در اینجا فرن نتیجه وب گردی خود را با "مقاله پاردوکس جهانشمولی حقوق بشر" از مجله انترنتی حرف ما متعلق به دیدگاه دولت جمهوری اسلامی شروع کرد که معتقد بود اگر حقوق بشر اسلامی شود، پارادوکسی بودن از بین می رود و در این راستا نوشته بود : البته چنانکه کسانی پنداشتهاند، راهکار جهانشمول شدن حقوق بشر، نسبیت فرهنگی و پلورالیسم عقیدتی نیست؛ بلکه همانگونهکه در نظام حقوقی اسلام مطرح شده، رعایت دو اصل کلی، میتواند ضامن تحقق و بقای جهانشمولی حقوق انسانی باشد: یکی اصل فطری و فراایمانی بودن حقوق بشر اسلامی و دیگری اصل سماحت... وب بعدی فراست بود که در اون نویسنده نوشته بود: والله من اساساً نه فعال حقوق بشرم اعوذ بالله و نه چیزی بلدم؛ در این دوره و زمانهای که دستم به تخته در زمینه فعال حقوق بشر مشکل و کمبود نداریم، دیگر ما که باید برویم تیله بازی بکنیم. اما چون یک زمانی (که هنوز حقوق بشر موضوعیت نسبتاً ناب خودش را حفظ کرده بود) به هر حال درگیر موضوع بودم و راجع به بعضی مسائلش فکر میکردم، و فردا هم روز جهانی حقوق بشر است و من چند سال پیش سمیناری در بزرگداشت این روز برگزار کردهام، حالا به یاد آن روزها میخواهم یک یادداشت کوتاه درباره یکی از زوایای این مسئله بنویسم
ببینید، یکی از مسائل حقوق بشر (مخصوصا در جوامعی که با جهانیشدن هنوز مشکل نظری دارند) این بوده عدهای میگویند که چیزی به نام اصول جهانی حقوق بشر که بیاید ریخته شود در قالب یک اعلامیه جهانگیر و رعایتاش لازم باشد برای همه دولتهای جهان، مورد قبول نیست. هر دولتی بشر خودش را دارد و در نتیجه حقوق آنها را خودش بهتر تشخیص میدهد. مثلا در برخی قبایل آفریقایی رسم است که پسربچه تازه بالغ شده را مجبور میکنند توی سطلی پر از تیغ و میخ بنشیند و به این ترتیب ثابت شود که دیگر بزرگ شده! خب اگر با استانداردهای جهانی نگاه کنیم این کار نقض حقوق کودک است. اما یک عده میگویند که نه؛ این رسم آنهاست و خلاف حقوق بشر هم نیست
بعضی مجازاتها هم اینطورند. مثلا بریدن انگشت یا اعدام یا سنگسار یا کور کردن؛ اینها مجازاتهایی هستند که طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر، غیرقانونی، غیر حقوق بشری و مصداق شکنجه محسوب میشوند. اما بعضی کشورها (مثلا کشورهای اسلامی) ادعا میکنند که نه؛ اینطور نیست. ما هم حقوق بشر را رعایت میکنیم و هم باید قوانین شریعت را اجرا کنیم
برای همین هم یک جریانی به وجود آمده که میگوید حقوق بشر یک مقوله نسبی است. یعنی تفاوتهای فرهنگی باعث میشود که حقوق بشر یک الگوی واحد نباشد برای همه دنیا. یک جایی که بشرهایش گرسنهاند، اساسا نیاز به آزادی بیان ندارند و این خلاف حقوق بشر نیست! خب این تحلیل آن گروه است
به نظرم برای اینکه مشکل حل شود باید توجه کنیم که تفاوت بزرگی است میان پلورالیسم (تکثرگرایی) و نسبیگرایی. بله؛ باید تفاوتهای فرهنگی و قومی – قبیلهای را به رسمیت شناخت. اما این نباید ما را به ورطه نسبی شدن بیاندازد. چون دیگر نقض غرض میشود. دیگر حقوق بشری وجود ندارد. وجود معیارهای کلی و ثابت برای رعایت حقوق بشر الزامی است چون بدون آنها نمیشود سنجید که کجا حقوق بشر رعایت میشود و کجا نقض میشود
بنابراین باید به صراحت گفت که حقوق بشر نسبی نیست. یعنی اگر نسبی شود دیگر هیچی ازش باقی نمیماند. اما حقوق بشر میتواند با تفاوتهای متکثر فرهنگهای مختلف جهان خود را تطبیق دهد و سازگار شود
حقوق بشر به صورتی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده، اصطلاحاً «کف» انتظار از دولتهاستز
در اینجا نوبت به سری دوم بیننده رسید با زلیخا از لندن که در مورد جهانشمول بودن گفت: اساس و بنیان این حقوق جهانی است و حجاب داشتن یا نداشتن مخالف حقوق بشر نیست چون این حقوق به حقوق فردی احترام میذاره
پوریا از تهران نسبتا با نظر زلیخا موافقت اعلام کرد و گفت باید از خود بپرسیم بعد از شصت سال چرا این حقوق نتونسته در جهان پیاده بشه؟ و خودش جواب داد: چون تعبیر ها در مورد حقوق بشر متفاوته و این چیزی که هر کشور حقوق بشر رو فراخور حال و روز خودش پیاده می کنه
زلیخا ادامه داد: چون حقوق بشر ضمانت اجرای نداره ... خیلی خوب میشد که دادگاهی وجود میداشت که میتونست با زور این حقوق را به مردم کشورها بده
در اینجا چند نظر از روی وب سایت بی بی سی خوانده شد
وستا از تهران گفت: از دم صبح ازل تا آخر شام ابد اصول انسانی یکی بوده و یکی هست . ولی مرز بندیها ، سیاستها ، و دولتها هستند که نمیذارند این اصول پیاده شود
سورنا در موافقت با وستا گفت: مشکل پیاده نشدن ، فرهنگی است مثل ایران و افغانستان و دولتها هستند که نمیگذارند
در این جا چند نظر از روی فیس بوک خوانده شد از جمله نظر شرمین که نوشته بود: در جامعه ایران به جرات می شود گفت که خیلی ها هنوز بیانیه حقوق بشر را نخوانده اند و خیلی ها هم اگر بخوانند با بعضی از بند های ان مخالفند و این یک فاجعه بزرگ است که رسانه هایی آزاد و نخبه گرا مثل بی بی سی وظیفه دارند هر روز مفاد این بیانیه را در برنامه ای ویژه به بحث بگذارند و اموزش دهند
نرکس از لندن گفت من فکر می کنم امکان پیاده شدن این حقوق جهانشمول است و این وظیفه روشنفکران ، دلسوزان ، معلمان ... و گروه های نو اندیش مدنی است که این اصول را در میان مردم ترویج و تبلیغ کنند
ارسلان از مشهد در مورد ریشه ها گفت : حقوق بشر ناشی از اومانیست است که سوزن پرگار بر روی انسان است ولی در برابر این تفکر تفکریست که بر عکس اومانیست ، بر روی خدا متمرکز است که همه بخدا سجده میکنند
و انسان در این تفکر باید به طرف خدا توجه کنه
و در دایره حقوق بشر چون تفکرش بشرگراست همه تنها به فکر خود هستند
و چون این تفکر منفعت خواه است نمی تواند جهانشمول باشد
در اینجا چند نظر که فرن به دست اش رسیده بود خوانده شد و این چنین برنامه با سئوالات بسیاری که بی جواب مانده بود خاتمه یافت
نتیجه گیری: به طور کلی نظام جدید بین المللی حقوق بشر یک پدیده بعد از جنگ جهانی دوم است. مفهوم حقوق بشر و تلاش در جهت حمایت بین المللی از آن قرن ها قبل در جنبش های دینی، سیاسی، اجتماعی، فلسفی و نظریات حقوقی مختلف مطرح شده بود ولی بنا به دلایل مختلف از جمله منافع متضاد دولت های گوناگون سالها در حد بیانیه های ساده، محدود گشته بود.
تالمات ناشی از جنگ دوم جهانی و نقض وحشتناک حقوق انسان ها و جنایات و فجایع ضد بشری دوران جنگ، جمعی را بر این باور قرار داد که اگر یک نظام موثر حمایت از حقوق در جامعه ملل وجود داشت ممکن بود این گونه نقض حقوق انسانی و احتمالا خود جنگ رخ ندهد. بنابراین در همان اواسط دوران جنگ، مساله توجه بین المللی به مسایل اساسی حقوق بشر مطرح شد. در اوایل سال 1941 فرانکلین روزولت رییس جمهور آمریکا، در سخنرانی معروف خود مرسوم به چهار آزادی (بیان، مذهب، فقر، ترس) همگان را بر ایجاد جهان مبتنی بر آنها فرا خواند.
در بیانیه سازمان ملل متحد که در اول ژانویه 1942 به امضا رسید، نیز دول امضا کننده بر حقوق بشر و حمایت از آن تاکید ورزیدند. همچنین در طرح دامبارتن اوکس (1944) تصمیماتی راجع به آن اتخاذ گردید.
در پایان جنگ دوم جهانی در ژوئن 1945، کنفرانس سانفرانسیسکو آمریکا برای بحث پیرامون تشکیل سازمان ملل متحد تشکیل شد و در پایان کنفرانس مزبور در تاریخ 26 ژوئن 1945، منشور ملل متحد به عنوان سند موسس سازمان ملل به امضا رسید. در منشور ملل متحد مقرراتی در زمینه حقوق بشری گنجانده شد ولی این مقررات و مکانیزم ها با انتظاراتی که دیدگاه ها و سخنرانی ها در دوران جنگ پدید آورده بود فاصله داشت. زیرا قدرت های بزرگ و فاتح جنگ یعنی آمریکا، شوروی، انگلیس و فرانسه که صاحب نفوذ اصلی در تدوین منشور بودند، خود مشکل حقوق بشری داشتند. در حالی که برخی از کشورهای کوچک دارای نظام دموکراتیک به دنبال پی ریزی چنین سیستمی بودند.
به هر حال با اینکه قدرت های فاتح چیره شدند و تا حدی مانع شدند که کنفرانس سانفرانسیسکو به ایجاد یک سیستم حمایتی موثر از حقوق بشر بیانجامد، با این حال آنچه در منشور آمده است، مبنای قانونی و فکری توسعه حقوق بشر بین المللی قرار گرفت و سازمان ملل توانست بعدا بر همان مبنا به تدریج سیستم های نسبتا موثری را ایجاد نماید.
نویسندگان پیش نویس " اعلامیۀ جهانی حقوق بشر" از بسیاری از سنتهای فلسفی و قانونی در نوشته های خود استفاده کردند
" اعلامیۀ جهانی حقوق بشر" بر یک ارزشی اساسی بنیان یافته است. ماده اول می گوید " تمامی انسانها آزاد به دنیا آمده اند و در همۀ حقوق و ارزشها مساوی هستند." این تاکید با شیوه ها و باورهایی که طی قرنها رایج بود مغایرت داشت. " اعلامیۀ جهانی حقوق بشر" به تنهائی نتوانست رفتارهای رایج را دگرگون کند. با این همه، در یک مسیر مهم و حیاتی حرکت کرد.
شاید مهمترین نکته این بود که، شفافیت و صراحت گفتار آن به میلیونها نفر الهام بخشید. ترجمۀ روزافزون این اعلامیه و تلاشهای آگاهانه برای انتشار پیام آن اصول اعلامیه را معرفی کرده و رواج داده است. مردان و زنان همه دنیا آگاه شدند که همگی آنها از حقوقی برخوردارند که هیچ دولتی نمی تواند آن ازایشان سلب کند.
. مواد بسیاری از 30 ماده این بیانیه به حقوق سیاسی و مدنی مربوط است، که افراد را در مقابل دولت و سوء استفاده های دولتی حمایت می کند. مواد دیگر، از آزادی های معمول برای هر فرد، مثل حق آزادی بیان سخن می گویند، درحالیکه برخی مواد دیگر حقوق فرهنگی، اجتماعی، و اقتصادی، مانند دسترسی به تحصیل و حق کار، را در اولویت قرار می دهند.
نتایج به دست آمده از" اعلامیۀ جهانی حقوق بشر" حتی مهمتر و چشمگیرتر از لحن الهام بخش آن بوده است. در قوانین بین المللی، چندین موافقتنامه عمده ، که به تصویب بیش از 100 کشور رسیده است، از " بیانیه جهانی حقوق بشر" منتج شده اند. این موافقتنامه ها ، به ترتیب زمانی، عبارت اند از:
- پیمان بین المللی حذف تبعیض نژادی (1965) ؛
- قرارداد بین المللی حقوق فرهنگی، اجتماعی، و اقتصادی (1966)؛
- قرارداد بین المللی حقوق سیاسی و مدنی (1966) ؛
- موافقتنامه حذف کلیه تبعیض ها علیه زنان (1979)؛
- موافقتنامۀ ضد شکنجه و دیگررفتارهای بی رحمانه، غیر انسانی، یا تحقیرآمیز (1984)؛
- موافقتنامه حقوق کودک ( 1989)؛
- تصویب یک "بیانیه جهانی حقوق طبیعی" توسط " سازمان ملل" در سپتامبر سال 2007؛
- کاهش یا حذف مجازات اعدام در بسیاری از قسمتهای اروپا و جاهای دیگر؛
- توجه بیشتر به چگونگی تأثیرگذاری شرکتهای چند ملیتی بر حقوق بشر در محلهای فعالیتشان؛
طی مدت شش دهه، " اعلامیه جهانی حقوق بشر" پایداری خود را ثابت کرده است. ولی هنوز بحث ها ادامه دارند.
تفاوتهای فرهنگی همچنان به بحثها درمورد جهانی بودن واژه "جهانی" در "بیانیه جهانی حقوق بشر" دامن می زند. گرچه اصول " اعلامیه جهانی حقوق بشر" به کرات مورد تأئید مجدد قرار گرفته است، برخی می گویند که فرهنگها یا مناطق مختلف چنان با یکدیگر تفاوت دارند که هیچ معیارجهانی واقعی ای نمی تواند وجود داشته باشد.
دومین حوزه اختلاف نظر درمورد حقوق افرادی است که به گروههای قومی و اقلیتهای ملی تعلق دارند. به عنوان یک فرد، بخاطر پیشینه قومی نمی توان درمورد آنها تبعیض قائل شد. با این حال، اوضاع نامساعد سیاسی و اقتصادی دراز مدت، رفتارهای اجتماعی ریشه دار و نظائر آن علیه گروههای که این افراد به آنها تعلق دارند، پرسش های پیچیده ای را مطرح می کند. آیا گروهها به خودی خود دارای حقوق هستند؟
شک و تردید بیشتری در رابطه با افراد جا به جا شده در داخل کشور وجود دارد. آنها افرادی هستند که نمی توانند بخاطر جنگ درکشور واقعی خود زندگی کنند، ولی از مرزبین المللی کشور دیگر نیز عبور نکرده اند. افراد جا به جا شده در داخل (شناخته شده به عنوان IDPs ) با شرایط زندگی خطرناک و وحشتناکی مواجه می شوند. آنها در منطقه قانونی بین دو جبهه متخاصم زندگی می کنند. اگر کشور خود را ترک کرده بودند، از حمایت قانونی بین المللی برخوردار می شدند. با باقی ماندن در کشورشان یا نزدیک کشورشان، با مشکلات بسیاری مواجه هستند.
چهارمین حوزه اختلاف نظردر مورد بهترین راه برای فیصله دادن به جنگهای دامنه دار داخلی است. آیا جامعه بین المللی باید به دلایل انسان دوستانه مداخله کند؟ آیا کمیته های صلح و آشتی یا گروههای مشابه باید " حقیقت موجود" را به اثبات برسانند؟ آیا باید گروههای مخالف را با قول عفو برای آنهائی که متهم به جنایات جنگی می شوند، به مذاکره و مصالحه تشویق کرد؟ یا عدالت با دستگیری و محاکمه آنها در دادگاه جنائی بین المللی بهتر اجرا می شود؟ تعهدات مربوط به " حق حمایت" تا کجا ادامه می یابد؟ چه کسی باید مسئولیت هرگونه مداخله سرکوب گرایانه را بپذیرد؟
با این همه، مسئله مورد توجه دیگر شامل اظهار ندامت و پرداخت غرامت بخاطر بی عدالتیهای پیشین در زمینه حقوق بشر است. خشونتهای پیشین علیه تعداد زیادی از مردم ملیتهای دیگر می تواند روابط بین دولتها و مردمشان را تیره کند. ازاین رو، کل منطقه دستخوش مشکلات سیاسی، صرفنظر از حقوق بشر به معنای آن است.
کمیسیونهای حقیقت یابی، گروههای آشتی و حقیقت یابی جنبه دیگری را نشان می دهند که، نشانگر تحول و رشد حقوق بشر است. این گروهها درمورد تعارضات و بی عدالتی های قبلی تحقیق می کنند. تشکیلات آنها بیانگر این نکته است که " بی عدالتی های بشری" پیشین برای همیشه ممکن نیست پنهان بمانند.
مسائل جدی اقتصادی می توانند این مسئله را که افراد تا چه حد از حقوق بشر کامل برخوردار باشند، زیر سئوال ببرند. اگر حقوق بشر " با دادن غذا برای صبحانه آغاز می شود"، افراد باید موقعیتهای مناسبی برای شغل و تحصیل داشته باشند. آنها باید قادر باشند که از تله فقر خلاص شوند و از اثر فرسایشی امراض بومی و سوء تغذیه در امان بمانند. "اعلامیه جهانی حقوق بشر" درمورد مسائل به طور کلی صحبت می کند. با این حال، مشکلات جدی به شکل نابرابری های اقتصادی درمیان ملت ها و ملت های دیگرباقی مانده اند. عملکرد های فاسد و اسراف گرایانه مقامات دولتی، آنچه را که برای نیاز های دیگر موجود است، کاهش می دهد.
در پایان و از بسیاری جهات ازهمه مهمتر، " اعلامیه جهانی حقوق بشر" نمی تواند بوسیله ابزار " سنتی" اجبار آفرین به اجرا دربیاید. " سازمان ملل" هیچ نیروی مسلحی از خود ندارد، ولی باید بخشهايی از نیروهای ارتش دیگر دولتها را برای کمک در اختیار داشته باشد. ارگانهای " سازمان ملل"، مانند " کمیساریای عالی حقوق بشر" واقع در ژنو ، که به طور مستقیم با مسائل حقوق بشر سروکار دارند، بودجه کمی در اختیاردارند.
با وجود این، با نگاهی به سال 1948، متوجه می شویم که رشد و پیشرفت چشمگیر بوده است. یک سند رویایی تبدیل به یک واقعیت زنده شده است. " اعلامیه جهانی " بایستی بخاطر بنیان استوار و ساختار قابل انعطافش مورد تحسین و بزرگداشت قرار بگیرد. 10 دسامبر،سال 2010 ، باید در تمام دنیا جشن گرفته شود.
امید بهروزی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر