در سحرگاه ۷ شهریور ۱۳۵۹ زندانبان دو خواهر را از بند زندان زنان در سنندج بیرون برد. سئوال و جوابی نبود، چون مقصد معلوم بود. دو خواهر پشت به دیوار و رو به جلاد، دست بسته در کنار هم ایستادند. دژخیمی با پارچه ای در دست خواست تا چشمانشان را ببندد.
نسرین : من نمی خواهم چشمم را ببندم.
شهلا : من می خواهم.
دژخیم با خنده : تو می ترسی که می خواهی چشمانت را ببندی؟ها؟
شهلا : البته که نه، من فقط نمی خواهم که مرگ خواهرم را ببینم.
نسرین : پس چشمان مرا هم ببندید.
خنده دژخیم قطع شد و با خشم فریاد زد:
اتش*
امروز برای گرامیداشت 22مین سالگرد كشتار و اعدامهای وحشیانه جمهوری اسلامی در زندانهای ایران در سال 1367 دور هم جمع شدهایم. جمع شدهایم تا با هم یاد و خاطر 22 مین سالگرد اعدام عزیزانمان را گرامی بداریم پس جای خود دارد كه از هزاران زندانی و شهروند عادی بیگناه كه در سیاهچالهای و گورهای ناشناس در كردستان مدفون گردیدند هم یادی بنمایم. بی گمان اگر روزی هیئتی بینالمللی به تحقیق در مورد جنایات جمهوری اسلامی ایران به جمعاوری اسناد و مدارك بپردازد دهان تمام جهانیان از بهت و حیرت باز خواهد ماند. داستان دردناك خاوران كه اعماق وجود هر كسی را به درد میاورد. تنها برگی از جنایات جمهوری اسلامی ایران میباشد.
کشتار و اعدام در ایران برای اولین بار در کردستان در اولین سال های استقرار جمهوری اسلامی آغاز شد. رژیمی كه برای تثبیت حاكمیت و سیاست خود از همان ابتدا هر صدای مخالفی را خفه میكرد، در اغاز كردستان را هدف قرار داده تا از راه سركوب و كشتار مردم كرد از سایر نقاط ایران زهر چشم بگیرد. یكسال بعد از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی خشونت كردستان را فرا گرفت؛
خشونتی که به تدریج دامن غیر نظامیان را نیز گرفت و سپس به اعدام ها پیوند خورد.
یکی از فجایع انسانی جنگ های کردستان، قتل عام مردم بی گناه روستای «قارنا» است. در 11 شهریور ماه سال 58 در ساعت 1 بعد از ظهر، لشکری مجهز به تانک و توپ به روستای قارنا حمله كرد و مردم غیرمسلح این روستا را قتل عام کرد. براساس آمار منابع کردی که با نام منتشر شده است، 68 نفر در این حمله به قتل رسیدند.
همزمان روزنامه اطلاعات در تاریخ 16آذر ماه سال 58 گزارش مفصلی در مورد قتل عام قارنا تهیه کرد و در آن ضمن پرداختن به عوامل شکل گیری این فاجعه، گفت و گوهایی با مردم این روستا انجام داد که بخشی از آن به شرح زیر است:
" حمزه مي گويد: روز 11 شهريور، تمام اطراف ده را با تانك و توپ محاصره كرده بودند، و ساعت يك بعدازظهر عده اي حدود صد نفر بهمراه شخصي باسم قادری، بشكل مجاهدين پاسدار، بخانهها ريختند و هر كسي را دم دستشان ديدند، كشتند و سر بريدند. روحاني ده، با يك جلد قران، نزد آنها رفت و قسم خورد كه مردم اين ده هيچ تقصير و گناهي ندارند. مهاجمين روحاني ده را فوراً كشتند.
زني كه دو فرزند 15و 18 ساله اش را در اين كشتار از دست داده است مي گويد:آن ها به هيچكس رحم نكردند. اين همه بيرحمي و شقاوت را ما هيچ جا ندیده و نشنيده بوديم .
درباره نوع اسلحهای كه بكار برده شده بود، پيرمردی بنام سيداحمد، مي گويد:بعضيها را با تفنگ كشتند بعضيهارا با چاقو و كارد تكه پاره كردند، بعضيها را هم مخصوصاً كودكان را زير لگد و پوتين خفه كردند.
کشتار دسته جمعی مردم روستای قلاتان(نقده)در تاریخ 6/1/59، در حمله به این روستا 13 نفر کشته شدند.
کشتار دسته جمعی روستای صوفیان از توابع پیرانشهر در تاریخ 27/8/59 که طی آن 12 نفر از اهالی غیر نظامی این روستا به قتل رسیدند.
قتل عام روستای باییزآباد( نقده) در تاریخ 18/8/60 که طی آن 12 نفر به قتل رسیدند.
کشتار دسته جمعی کارگران کوره خانه ی آجر پزی ساروقامیش در تاریخ 23/6/60 که در این فاجعه 18نفر کشته شدند.
کشتار دسته جمعی مردم روستای قره گول مهاباد در تاریخ 6/11/61 که در این کشتار نیز 18 نفر جان خود را از دست دادند.
کشتار 9 نفر از اهالی روستای سوزی از توابع مهاباد
کشتار دسته جمعی مردم روستاهای دیلانچرخ، حلبی، كویكان، كهریزهی شكاكان و یونسلیان در منطقه نقده؛ در این کشتار ها مجموعا بیش از 40 نفر کشته شدند، کشتار دسته جمعی در روستاهای دیمه سور، جعفر آباد، مرجان آباد از توابع مهاباد. در این حملات که در تاریخ 25/12/61 انجام گرفت عده ای از مردم غیر نظامی کشته شدند که تنها اسامی 9 نفر شناسایی و ثبت شده است.
کشتار دسته جمعی مردم روستاهای هه لقوش و گیجه، در منطقه سومای ارومیه در تاریخ 3/1 /62، که اسامی 13 نفر شناسایی و به ثبت رسیده است.
کشتار دسته جمعی روستاهای چقل مصطفی، خلیفه لیان و گورخانه (نقده) در تاریخ 5/1/62، که منجر به کشته شدن 21 نفر شد.کشتار دسته جمعی روستاهای جبرییل آباد و گونده ویله و دو آب(اشنویه)، 23/6/62، 6نفر در این حملات جان خود را از دست دادند.
و كشتارهای زیاد دیگری كه ذكر تمام این قتلعامها از قدرت این برنامه خارج است.
در واقع می توان گفت که بین سال های 1358تا 1362 حدود 14 حمله در کردستان انجام گرفته که در آنها صدها نفر کشته شده اند که تاکنون تنها نام 242 نفر به ثبت رسیده است.
در فاصله سال های 1358 تا 1370(1979-1991)، 832 نفر در کردستان تیرباران شدند.
پدیده اعدام های دسته جمعی یکی از ویژگی های اعدام های سیاسی در کردستان بوده است که در مشهور ترین مورد آن 59 نفر از جوانان مهابادی در تاریخ 12/3/1362 بازداشت و همگی به طور هم زمان اعدام شدند. بیشترین تعداد اعدام ها در سال های 1360، 61، 62، 63 و 1367 روی داده است.
در 28 مرداد1358، یازده نفر همزمان در زندان دیزل آباد کرمانشاه، اعدام شدند. احتمالا تعدادی از این اعدامی ها کرد نبوده اند.
فردای آن روز یعنی 29مرداد ماه نیز 7نفر اعدام شدند.
3شهریور ماه7نفر و4 شهریورماه 1358 یازده نفر در شهر سنندج تیرباران شدند.
5شهریور1358، یعنی فردای آن روز 20 نفر در پادگان شهر سقز اعدام شدند از تاریخ 2/2/1358 تا 9/11/1358 مجموعا 16 نفر اعدام شدند.
در سال 1359 مجموعا 52 نفر و در سال 1360، 163 نفر در زندان های مهاباد، سنندج، کامیاران، بانه، دیواندره، قروه، و دیگر شهرهای کردستان اعدام شدند.
سال 1361 اسامی 88 نفر که حکم اعدام با تیرباران در مورد آن ها اجرا شده به ثبت رسیده است. درسال 1362، از 160 نفر اعدامی نام برده میشود، بارزترین اعدام های دسته جمعی همان اعدام معروف 59 نفر در مهاباد است. سال 1363 آمار به ثبت رسیده حاکی از این است که 44 نفرو سال1364 37 نفر اعدام شدند. سال 1365 و 1366، اعدام 20 نفر اعلام شده است. در سال های 1367 و 1368 ، 59 نفر اعدام شدهاند.
لازم به ذکر است بنا به گزارش سال 1991 عفو بین الملل از سال 1979 تا 1991، 50000کرد کشته و از سال 1987 تا 1991، 105 نفر از کردها در ایران اعدام شده اند** و سالهای بعد هم نمایش قدرت جمهوری اسلامی با اعدام و بداراویختن و ایجاد رعب و سركوب كماكان ادامه داشت و بعد از جنبش مردم ایران بار دیگر رژیم برای ترساندن مردم ایران اعدام سیاسی را با بداراویختن احسان فتاحیان، فصیح یاسمنی و در 19 اردیبهشت سال 2010 با اعدام فرزاد كمانگر، شیرین علم هولی، مهدی اسلامیان، فرهاد وكیلی و علی حیدریان ادامه داد و در حال حاضر بیش از 14 زندانی سیاسی كرد از جمله زینب جلالیان در خطر مستقم اعدام قرار دارند.
ما هرگز نمیبخشیم، هرگز فراموش نمیكنیم، اما باور داریم آزاد ی و بهار را، یقین داریم مرگ استبداد و فروپاشی ستم را چون غروب هر ستاره نویدبخش طلوع خورشید میبا شد ، آینده از ان ماست. ''گیرم كه میكشید، گیرم كه میبرید، با رویش ناگزیر جوانهها چه میكنید.''
*متن سراغاز، گفتگوی خواهران كعبی با زندانبان در هنگام اعدام به روایت از مشاهدات همبندیهایشان میباشد.
**منبع، كلیه امارها از كار تحقیقی اقای شهابالدین شیخی به نام ''سی سال اعدام سیاسی در كردستان'' گرفته شده است برای دستیابی به کامل این نوشته میتوانید ویبلاگ شخصی وی را ببینید. http://www.shahabaddin.com
تنظیم و اماده سازی/ سنتر زنان كرد در كلن
03/09/2010
این متن در برنامه روز شنبه 04،09،2010 كه به مناسبت سالگرد اعدامهای 67 برگزار شد از طرف سنتر زنان كرد در شهر كلن خوانده شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر