جلادان سرها را شکسته بر سينه می خواستند تا دريابيم دروحشت سرای جنون وخون که ولايت ستون خيمه زده و به تخت جلوس فرموده، امنيت مقدس جاريست. تا مردمان بدانند سرها بدار است وهمچنان مادران داغدار وطن محکوم که به قدمت اين سالهای سياه، تنها و تنها تر ازهميشه گيسوان سفيد چنگيده شان را روی بستر خاک با مويه به باد افشانند.
يکشنبه 19 ارديبهشت اما روز ديگری بود. نگاه پُرسوی 5 اعدامی با چشمان تيزبين وهوشيار از ميان چند قطعه عکس کوچک، سکوت سحرگاه آرام جهان را شکست و موج درموج نام شيرين علم هولي، فرزاد کمانگر، علی حيدريان ، فرهاد وکيلي، مهدی اسلاميان را به پرچم برافراشته و همبسته ی وجدان های بيدارمبدل نمود.
وجدان بيدار، بيداری جان بی قرارهمه ی کسانی ايست که امروزيکشنبه تکان خوردند تا با ابراز نفرت ازجنايت اعدام، سهمی ازبارگران بازمانده گان ومادران وپدران و همسران وکودکان سرزمينمان بردارند وشاهدند که دارد اين وطن بازهم فاصله ی گسست نسل هايش را با لاله های سرخ می پوشاند.
امروزيکشنبه 19 ارديبهشت بود و اين روزنيزبرای حاکمان پيامی دارد : هرآنچه بگيريد وبه بنديد و بکُشيد وبخوريد و بتاراجيد وبا داس مرگ جولان دهيد، هرگزنخواهيد توانست شوق تابناک و شکوهمند آرمان يک جامعه ی همبسته وآزاد را ازدستهای بهم تنيده مردمان سرزمين ما بدزديد. بر خود لرزيد که فرزاد وشيرين ها در راهند و مادران شال های سرخ بسته اند.
نادر ساده
1 شنبه 9 ماه مه 2010
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر